تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد

در دوره نوجوانی به دلیل افزایش سطح آگاهی، شناخت و رشد تفکر نوجوان می تواند به طور انتزاعی فکر کند و استدلال داشته باشد و باورها و ارزشهای موجود در خانواده و جامعه را با استفاده از توان جدید خود، بازسازی نماید. نوجوانی، دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است که در همه زمینه ها بروز می نماید: رفتارهای کودکانه را بتدریج از دست می دهد، خواهان استتقلال است، می خواهد همه چیز را خود تجربه کند، افکار انقلابی دارد، طغیانگر است، تمایل به تنهایی دارد، رابطه با همسالان برای او ارزش بسیاری دارد و در برابر دستورات بزرگسالان مقاومت می کند.

نوجوانی، دوره نوسان بین عواطف است، یعنی در عین حال که شاد است احساس افسردگی می کند، گاهی اوقات رفتار خشن و گاه رفتاری ملایم دارد.

نوجوانی، دوره نوسان رفتاری نیز هست، یعنی نوجوان مدام در حالت رفت و برگشت بین حالات کودکی و نوجوانی است. با توجه به شناختی که از خود، تواناییها، شرایط و امکانات کسب نموده، خواستار رفتار بزرگسالانه است، در حالی که تجربه لازم را ندارد.

با توجه به ویژگیهای خاص نوجوانی ، این دوران با مشکلات خاص خود نیز مواجه است . فراهم نبودن شرائط تربیتی مناسب ، عدم آشنائی اولیا و مربیان با نیازها و ویژگیهای نوجوان علل اساسی بوجود آمدن مشکلات دوران نوجوانی هستند. شناخت این مشکلات شاید بعد از شناخت ویژگیها و نیازهای مرحله نوجوانی اولین گام موثر در کمک به نوجوان برای داشتن یک مرحله رشدی سالم می‌باشد.

مسایلی عمده ای را كه در دوره نوجوانی مطرح میشود می توان در سه دسته مورد توجه قرار داد : اول مسایل رشد اجتماعی و عاطفی شخصیت، دوم رشد جسمی ،تغییرات فیزیولوژیک و در قسمت سوم یادگیری و مسایل فکری و هوشی . از جمله مهمترین مشکلات دوره نوجوانی و جوانی عبارت است از: بحران هویت ، انحرافات اجتماعی ، انحرافات ، اختلالات عاطفی( افسردگی)، پرخاشگری ، بزهکاری، اعتیاد ، خودکشی ، مشکلات تحصیلی ، مشکلات خانوادگی ، مشکلات شغلی .


مهمترین مشکلات نوجوانان


بحران هویت

مطالعات انجام شده در زمینه هویت نشان می دهد که هویت و دسترسی به آن برای برخی از نوجوان هم مثبت و مفید و هم توأم با شادی است. اما برخی از نوجوان در دسترس به هویت دچار یکسری مشکلات و بحرانها می شوند که در این زمینه باید به آنها کمک لازم ارائه گردد .

انواع هویت عبارتند از :

1-هویت پراکنده: این گروه از نوجوانان تصویر مشخصی از هویت خود ندارند، انسجام هویت ندارند و نمی توانند تصویر خوبی از آینده شان داشته باشند.

2- هویت تسلیم طلبی: دسته ای از نوجوانان مطیع افراد بزرگسال هستند و معمولاً در خانواده هایی رشد می کنند که اجازه استقلال و کسب تجربه به نوجوانان داده نمی شود.

3-تأخیر در شکل گیری هویت: این گروه دارای تأخیر در شکل گیری هویت هستند، که بعد از گذراندن دوره تأخیر، راحت تر به هویت خود دست می یابند.

4-پیشرفت هویت: نوجوانی که در هویت خود پیشرفت کرده، هویت منسجم ، مناسب و کافی را به دست آورده و در دوره جوانی، هویت انسجام یافته ای پیدا می کنند.

با توجه به این چهار نوع هویت، مسئله بحران و مشکل هویت، اکثراً در گروهی که دارای پراکندگی هویت، تسلیم طلب و تأخیر یافتگی هویت می باشند، وجود دارد .

در خانواده های مستبد، اجازه فاصله گرفتن به نوجوان داده نمی شود و در نتیجه، هویت تسلیم طلبی پیدا می کنند، هویتی که انعطاف پذیر نیست و در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی دچار بحران و سردرگمی می شود. این نوجوانان نمی توانند به استقلال دست یابند.

در جوامع صنعتی و باز، نوجوان باید به سئوالات بسیاری پاسخ دهد و نوجوان برای شناخت خود به زمان زیادی نیازمند است. بنابراین، هویت در این جوامع دیرتر از جوامع بسته شکل می گیرد. زیرا در جوامع سنتی، همه امور واضح و مشخص هستند و پیچیدگی خاصی وجود ندارد . به ویژه هویت دختران در این جوامع، زودتر از جوامع صنعتی شکل می گیرد.

از طرف دیگر، گرچه ادامه تحصیل و فراگیری علم و دانش می تواند پاسخی برای سئوالات نوجوان در زمینه شکل گیری هویت ارائه نماید، اما از طرف دیگر، طول مدت نوجوانی را طولانی تر می کند زیرا فرد از نظر اقتصادی وابسته به خانواده است و وابستگی اقتصادی موجب وابستگی های دیگر می شود.


درمان مشکلات هویت نوجوان

به منظور درمان مشکلات هویت ابتدا باید به شناخت زمینه های مشکل و نوع مشکل پرداخت. به عبارت دیگر باید دید نوجوان در پاسخ به کدام یک از سئوالات هویت خود دچار مشکل شده، تا آنها را شناسایی و برطرف کنیم. یعنی برای درمان مشکلات بحران هویت باید ابتدا زمینه بحران، وهله آن و سن نوجوان مشخص شود و سپس بر اساس این اطلاعات، اقدامات درمانی لازم انجام شود. پس از برطرف شدن مشکلات، روند شکل گیری هویت ادامه پیدا می کند.


بلوغ زودرس و دیررس


عوامل مختلفی چون عوامل ارثی ، ساختمان بدنی ، نوع تغذیه ، مسائل فرهنگی از عواملی هستند که در بروز بلوغ زودرس و دیررس دخیل هستند. بلوغ چه به صورت زودرس اتفاق بیافتد و چه با تاخیر همراه باشد، نگرانیها و مشکلاتی را برای نوجوان به همراه خواهد داشت. هرچند عواقب آن هم برای دختر و هم برای پسر وجود دارد، اما بلوغ زودرس اغلب برای دختران و بلوغ دیررس برای پسران مشکل آفرین‌تر است (تاثیر بلوغ در رفتار نوجوانان).

      افت تحصیلی


  یكی از مسایل شایع در نوجوانی افت تحصیلی است . مسئولین مدارس راهنمایی تحصیلی و والدینی که فرزندانی در مقاطع راهنمایی دارند که با آغاز بلوغ و نوجوانی و تغییرات آن همراه است، معمولا چنین افتی را گزارش می‌کنند. هرچند شدت و ضعف افت تحصیلی در دانش آموزان مختلف متفاوت است، اما به هر حال و با توجه به فراوانی آن در این دوران نیاز به توجه ویژه دارد.

مدرسه درمیان نهادهای تعلیم و تربیت جامعه جایگاه ویژه ای دارد. درواقع مدرسه بعد از خانواده مهمترین عامل در پرورش افراد است. در حدود سن هفت سالگی تربیت افراد در مدرسه آغاز می شود و تا دوران جوانی ادامه دارد. در این مدت دانش آموزان در جنبه های مختلف جسمانی، عقلانی، اخلاقی، هنری و غیره پرورش پیدا می کنند.مدرسه کانونی است که در آن دانش آموز در معرض تجربیات جدید قرار می گیرد و وجود همکلاسی ها، شرایط و روابط تازه، عرصه ای را برای کسب مهارت های اجتماعی فراهم می کند، درنهایت آموزش رسمی، فرد را برای یادگیری میراث فرهنگی جامعه در قابل تعلیمات مدرسه ای آماده می سازد.

اودلوم معتقد است که نظام آموزشی امروز برای نیازهای مختلف دانش آموزان در مراحل مختلف رشد و باتوجه به تفاوت های فردی آنان کافی نیست، نظام آموزشی چنین است که به دانش آموز هرچه گفته می شود، باید انجام دهد و اگر از قبول آن سرباز زند به نوعی تنبیه و زندگی برای او تلخ می شود. اگر مطالب آموختنی برای دانش آموزان جالب نباشد به طرف آن نمی روند. جالب توجه بودن برای روان ما شبیه اشتهای به غذا برای جسم است. همان طور که جسم غذای ناخوشایند را رد می کند، فکر ما نیز غذای نامطبوع را رد می کند.

موفقیت یک نظام آموزشی مستلزم وجود ۵رکن است:

۱) برنامه تحصیلی مناسب

۲) معلمان کافی و با صلاحیت

۳) کتاب ها و وسائل درسی مناسب

۴) آموزشگاه های مطابق با وضعیت جغرافیایی و با کیفیت مناسب

۵) سازمان اداری مطابق با مقتضیات اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی کشور.

چنان چه برنامه با مرحله سنی کودک مناسب نباشد یا محتوای زیاد و غیرضروری را شامل شود و کتاب ها ازنظر محتوا کهنه یا تکراری باشد و توزیع آموزشگاه ها در سطح کشور درست صورت نگیرد یا شرط دیگری تحقق نپذیرد به مشکلات تحصیلی و درنتیجه افت آن می انجامد و سرمایه انسانی، اقتصادی زیادی تلف می شود و طبعاً جبران اتلاف نیروی انسانی امکان پذیر نیست و چه بسا نیروهای فکری درجهت درست و مناسب خود رشد نکنند.

یکی از مسائل و مشکلات اساسی نظام آموزشی هرکشوری مسئله افت تحصیلی است (منظور از افت تحصیلی کاهش عملکرد تحصیلی دانش آموز از سطح رضایت بخش به سطحی نامطلوب است). عوامل مهم در افت تحصیلی دانش آموزان عبارتند از:

۱) عوامل فردی:

بدون شک یکی از عوامل مهم در افت تحصیلی کمبود هوش و توانائی های ذهنی است، مطالعات نشان داده است که درصد بسیار اندکی (۱۰%) از موارد افت تحصیلی به علت ناتوانی ذهنی فرد است.

برای یادگیری و به خاطر سپردن هر مطلبی اولین شرط، توجه به آن مطلب است. بدیهی است که اگر دانش آموز از هوش بالایی برخوردار باشد، ولی به مطلب یا موضوعی توجه نکند، نمی تواند آن را فراگیرد. علت افت و شکست تحصیلی بعضی از دانش آموزان ناشی از عدم توجه به معلم و مواد تدریس شده و نیز عدم تمرکز حواس هنگام مطالعه و انجام تکالیف درسی است.

عامل فردی دیگر انگیزه است که موجب هدایت رفتار فرد به سوی نوعی هدف مطلوب می شود. انگیزه در واقع موتور حرکت هر فردی است. محققان یکی از دلایل افت تحصیلی را نداشتن انگیزه پیشرفت می دانند. برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان باید تلاش نمود تا فرد احساس نیاز کند. وقتی دانش آموزان در اثر شکست در درسی تازه نسبت به آن نگرشی منفی پیدا می کنند، باید به او کمک کرد تا در درس تازه موفقیت کسب کند. در نتیجه به تصویری مثبت تر به توانایی خود در مورد یادگیری مطلب درسی دست یابد، زیرا یادگیری همراه با موفقیت به ایجاد انگیزه منجر می شود و باید شرایطی را فراهم کرد که دانش آموز موفقیت خود را احساس می کند.

افرادی که دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند به تکالیفی روی می آورند که درجه دشواری آن در حد متوسط باشد و از تکالیف خیلی آسان یا خیلی دشوار پرهیز می کنند و برعکس افرادی با انگیزه پایین به سوی تکالیف نیمه دشوار روی می آورند که بتوانند از دشواری آنها به عنوان بهانه ای برای عدم موفقیت استفاده کنند.

نارسایی های جسمی یکی دیگر از عوامل افت تحصیلی فردی است. دانش آموزانی که دارای بنیه ای ضعیف هستند و از سلامت عمومی کامل برخوردار نیستند، نمی توانند به اندازه کافی کوشش و فعالیت داشته باشند. این دسته به خاطر دارا بودن استعداد ابتلاء به انواع بیماری ها از پیشرفت درسی باز می مانند. وجود ضعف در بینایی، ناراحتی های مربوط به ضعف عصبی و مشکلات ارتباطی از جمله این موارد می باشد.

۲) علل خانوادگی:

شاید بتوان گفت مهمترین عامل مؤثر در شکل گیری نگرش دانش آموز نسبت به تحصیل، خانواده است، که با مساعد کردن محیط خانواده می توانند باعث پیشرفت فرزندان خود گردند. یکی از مهمترین عوامل افت تحصیلی دانش آموزان فقر مالی خانواده است که می تواند به طور غیرمستقیم بر پیشرفت تحصیلی مؤثر باشد. محروم ماندن از غذای سالم و کافی و نداشتن استراحت لازم موجب عقب ماندگی درسی می شود. فقر فرهنگی و بیسوادی یا کم سوادی والدین، فقدان والد یا والدین، مشاجره و ناسازگاری میان والدین و نحوه برخورد و ارتباط دانش آموز با برادران و خواهران از مهمترین علل خانوادگی در افت تحصیلی دانش آموزان است.

۳) علل آموزشی و مدرسه ای:

گاهی علت افت تحصیلی و یا شکست درسی دانش آموزان را باید در مدرسه جستجو کرد. شیوه تدریس معلم، برنامه درسی مدرسه که درست طراحی نشده مثلا دروس نسبتاً سخت را پشت سر هم یا در ساعاتی گذاشته اند که عموماً دانش آموزان خسته هستند. پیشداوری های معلم، شرایط فیزیکی کلاس، تعویض معلمان به طور مکرر در طول سال تحصیلی و ارزیابی های نادرست معلمان از عملکرد دانش آموزان، کنترل نامناسب کلاس و فقدان وسایل کمک آموزشی از دیگر علل در افت تحصیلی دانش آموزان هستند. از میان عوامل فوق معلم اهمیت بسیاری دارد. (معلمان شایسته دارای صفاتی چون سلامتی جسمانی و روانی، مهربان بودن، باثبات بودن و منطقی بودن، صبور و بردبار بودن و... هستند). عواملی مانند عدم تناسب نیازها و علایق دانش آموزان با محتوای کتب درسی و عدم هماهنگی اهداف آموزشی با نیازها و علایق دانش آموزان از عوامل افت تحصیلی می باشد. اگر محتوا و روش و فنون آموزش و پرورش واقعاً با نیازها و رغبت ها و مسائل و مشکلات دانش آموزان تناسب داشته باشد، باعث می شود که آنها در تحصیل بهتر کوشش کنند و تحصیلات خود را به پایان برسانند و در نتیجه از میزان ترک تحصیل کاسته شود. هدف عمده در مدرسه پیش بردن یادگیری دانش آموزان است. تمام فعالیت های مدرسه باید متوجه همین هدف باشد، زیرا مقدار و نوع یادگیری دانش آموزان است که میزان فعالیت های مدرسه را روشن می کند. هرگاه دانش آموز مطلبی را یاد بگیرد و این امر موجب تغییر رفتار وی خواهد شد و به عبارت دیگر تجارب یادگیری موفقیت آمیز موجب تغییراتی در رفتار دانش آموز می شود. به وسیله ارزیابی و امتحان است که معلم می تواند اثر کوشش های خود را بفهمد و یا بداند که چه اندازه توانسته است دانش آموز را در راه رسیدن به هدف های مورد نظر کمک کند و خود نیز تا چه حد موفق بوده است. چنان چه امتحان به جای این که یک وسیله باشد، یک هدف اصلی به شمار آید، بر کل فرآیند آموزشی اثرات سوء می گذارد و هدف های حقیقی آموزش و پرورش را به مخاطره می اندازد، در چنین حالتی امتحان بر چگونگی تدریس و یادگیری تأثیر گذاشته و دانش آموزان فقط برای کسب نمره و قبول شدن در امتحان فعالیت می کنند. دانش آموزان برای دریافت نمره به حفظ کردن مطالب می پردازند و در نتیجه قدرت تفکر و استدلال و نوآوری فراگیران ضعیف می گردد و موجب خستگی آنها از درس و معلم می شود. همه این موارد منجر به عدم پیشرفت و افزایش میزان افت تحصیلی و در نهایت ترک تحصیل دانش آموزان می گردد.

استفاده از شیوه های صحیح امتحان یا ارزیابی پیشرفت تحصیلی، نه تنها معلم را قادر می سازد که دانش آموزان خود را در رسیدن به هدف های آموزش و پرورش راهنمایی کند، بلکه براساس ارزیابی مداوم می تواند روش تدریس را نیز ارزیابی کند. به این ترتیب می تواند از ترک تحصیل دانش آموزان جلوگیری کند. بنابراین امتحان وسیله ای نیست که تنها در پایان مراحل تحصیلی و برای و انتخاب افراد مستعد و شایسته تر به کار رود، بلکه امتحان باید به طور مداوم و در جریان تدریس باشد و در موقعیت های مختلف انجام گیرد. گاهی عقب ماندگی در تحصیل بر اثر تنش فکری و وضع آشفته وهیجاناتی است که به مناسبت بلوغ در نوجوانان ایجاد شده است. از یک سو بحران بلوغ و مسائل مربوط به آن و از سوی دیگر بحران هویت و مسائل ارزشی و از طرفی روابط با والدین و همسالان، نوجوان را بر سر راه های انتخاب قرار می دهد و واقعاً نمی داند از زندگی چه می خواهد و دیگران نسبت به او چه عکس العملی نشان می دهند.

این امور باعث ناراحتی، افسردگی و اضطراب نوجوان و در نتیجه عقب افتادگی و شکست در تحصیل می شود.         دوستی با جنس مخالف به دنبال غلیان هیجانات و عواطف در این دوران از یک طرف و تحولات  از سوی دیگر گرایش به برقراری روابط دوستی با جنس مخالف شیوع فراوانی می‌یابد. ارائه شناخت و آگاهیهای لازم به نوجوان در خصوص کنترل عواطف و هیجانات خود و جهت‌دهی سالم مفید خواهد بود. انحرافات اجتماعی با اینکه در بروز انحرافات اجتماعی عوامل مختلفی دخالت دارند، اما شرائط ویژه دوران نوجوانی مثل تمایل به توجه طلبی و استقلال شخصی ، تمایل به عضویت در گروهها و ... باعث می‌شود که دوره مستعدی برای راه اندازی این انحرافات باشد. این انحرافات به صورت فرار از خانه ، انواع بزهکاری مثل دزدی ، اعتیاد و ... دییده می‌شود که اکثر این انحرافات در گروه اتفاق می‌افتد.

انحرافات  نوجوانان و جوانان منظور از انحرافات ، رفتارهای مخالف عرف و قوانین مربوط به رابطه بزرگسالی است. یکی از زمینه های انحرافات، اغتشاش هویت است. هویتی که در دوره کودکی خصوصاً از سن ٣ سالگی شروع به شکل گیری می کند. چنانچه در این دوره و دوره های بعدی، کودکی نتواند هویت  خود را به خوبی مشخص نماید، یعنی والدین نیز به او کمک نکنند، ممکن است در دوره نوجوانی که توجه به مسائل  بیشتر می شودو شخص بیداری پیدا می کند، هویت وی دستخوش اغتشاشات گردد و این نیز منجربه یکسری انحرافات در نوجوان می شود. عوامل موثر در ایجاد انحرافات  نوجوانان و جوانان عبارتند از :

1-بیماری های جسمی ،اختلالات روانیو اختلالات شخصیت : که علت اصلی آن عوامل ژنتیکی است. نوجوانانی که دچار اختلالات روانی هستند ، اشکال در روابط خانوادگی، مبهم بودن روابط بین والدین و والدین منحرف می توانند نوجوان را دچار انحرافات بکند. ناتواناییهای نوجوانان و جوانان، اضطراب، افسردگی ،اعتیاد به مواد مخدر، مشکلات تحصیلی، ناکامیها و محرومیتها نیز ممکن است در ایجاد انحرافات تأثیر بگذارند. عدم شکل گیری هویت  در نوجوان، ممکن است منجربه این مسئله در فرد گردد که نتواند نقش خود را در دوره نوجوانی و جوانی به خوبی ایفا کند. بنابراین توصیه بسیار مهم به والدین و معلمین این است که حداکثر تلاش خود را بر ارائه آموزشهای لازم در زمینه هویت  و ایفای نقش به دانش آموزان بکنند. بهتر است که این آموزشها پیش از نوجوانی ارائه شوند تا هنگام بیداری  در دوره نوجوانی، اطلاعات لازم در زمینه مسائل خود و جنس مخالف را داشته و دچار سردرگمی نشود.

2-شکل گیری نامناسب هویت ، اشکال در ایجاد هویت شخصی و حرفه ای : هویتی که در دوره کودکی و نوجوانی شکل می گیرد می تواند بر هویت شخصی و حرفه ای فرد نیز تأثیر بگذارد و انحرافات را در وی به وجود آورد .

3-رفتارهای نادرست والدین با یکدیگر و نوجوان: گاهی اوقات والدین از نظر اخلاقی نمی توانند اصول اخلاقی را رعایت کنند، صحبتهای مناسبی بر زبان نمی آورند و کودک به مرور عادت به شنیدن سخنان منافی عفت می کند.

4-عوامل نامساعد فرهنگی – اجتماعی – محیطی .

5- ناکامی های ناشی از محیط زندگی و جامعه: که این مسئله را می توان در زمینه های اقتصادی – اجتماعی – شغلی – روابط با والدین و دیگران و ناکامیهای تحصیلی خلاصه کرد .

6- نقص تربیت اولیه: یعنی والدین نمی توانند اطلاعات و تربیت کافی را هنگام شکل گیری هویت  کودک ارائه دهند. نشانگان انحرافات  انحرافات  دارای نشانه های زیر می باشد: گوشه گیری و انزوا طلبی، کاهش اعتماد به نفس نوجوانانی که دارای اعتماد به نفس کمی هستند، خجالتی و گوشه گیر هستند بیشتر از سایرین دچار انحرافات  مثل خود ارضایی می شوند. باید زمینه هایی را فراهم کنیم که آنها بتوانند با اعتماد به نفس بیشتر ، در زمینه های تحصیلی موفق شوند و کمتر دچار ناکامی شوند. پیشگیری از انحرافات به منظور پیشگیری می بایستی قبل از دوره نو جوانی آموزشهای لازم به آنها ارائه شود، رفتار آنها تحت کنترل غیر مستقیم باشد. چنانچه رفتارها و معاشرتهای مشکوکی در نوجوان دیدید آنها را تحت نظر بگیرید و از رفتارهای ناپسند منع کنید، در صورت بیان عذر و بهانه های مختلف نباید آنها را قبول کرد.

  پرخاشگری تعریف پرخاشگری پرخاشگری در واقع یک رفتار دفاعی آموخته شده در انسان است که هنگام تهدید سازگاری در وی دیده می شود . در دوره نوجوانی معمولاً پرخاشگری شایع بوده و رفتاری است که اکثر والدین از آن شکایت می کنند . علل پرخاشگری علل پرخاشگری نوجوانان عبارتند از :

1-مقابله با تهدیدهای جسمی و روانی

2-الگو برداری : هنگامی که در محیط اجتماعی نوجوان ، خشونت حکمفرما است وی نیز پرخاشگری را یاد گرفته و در موقعیتهای گوناگون نشان می دهد. براساس نظریه یادگیری مشاهده " بندورا " نوجوانان با مشاهده رفتار پرخاشگرانه ، این رفتار را یاد گرفته و تمایل به نشان دادن آن دارند.

3-اختلالات روانی : هنگامی که نوجوان دچار اختلالات روانی است ، قادر به کنترل خود نبوده و کنترل هیجانی کمتری دارد و در نتیجه از خود پرخاشگری نشان می دهد.

4-نیاز به قدرت : نوجوان گاهی اوقات نیاز به نمایش قدرت طلبی های خود دارند. و از آنجا که نوجوانی دوره کسب استقلال است ، کسب قدرت نیز راهی برای رسیدن به استقلال بوده و در نتیجه نوجوان برای نشان دادن استقلال خود پرخاشگری می کند .

5-رسیدن به اهداف ، گاهی فرد بار ها از این روش استفاده کرده و به نتیجه رسیده و بعداً آنرا تکرار می کند . علت تفاوت پرخاشگری نوجوان در محیط خانه و بیرون از خانه این است که نوجوان در جایی که آزادتر است رفتارها و حالات خود را بیشتر بروز می دهد ، و شاید هم در خانه عادت به پرخاشگری کرده است ، و در جاهایی که احساس می کند حاکمیتی برقرار است کمتر این نوع رفتارها را انجام می دهد و احساس کمرویی و خجالت می کند. والدین می بایستی به نوجوانان رفتارهای مناسب را یاد داده، زمان استفاده از عواطف، زمان بروز عواطف، زمان بروز حالتهای دفاعی را آموزش داده و به آنها بفهمانند که در صورت نیاز، درخواستهای خود را با آرامی مطرح کرده و نیازی به تهدید و خشونت نیست. راههای مقابله با پرخاشگری از جمله راهکارهای مقابله با رفتارهای پرخاشگرانه می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1-از بین بردن خطرات تهدید کننده نوجوان .

2-ایجاد تغییر نگرش در نوجوان نسبت به خطر و تهدید . 3-ارزیابی شناختی رفتارهای نوجوان برای پی بردن به مشکل و درمان آن. 4-تشویق پیشرفت های تحصیلی نوجوان در مدرسه . 5-تشویق نوجوان به انجام فعالیتهای فرهنگی – اجتماعی و ورزشی . 6-آموزش خانواده ها در زمینه تغییر و اصلاح رفتار . خودکشی تعریف خودکشی هنگامی که زندگی برای فرد دشوارتر از حد خاصی است دست به خودکشی می زند. خودکشی معمولاً یکنوع خشم برگشته به خود است و معمولاً بین سنین ١٥ تا ٢٥ سالگی شایع تر است . علل خودکشی

1- مهمترین علت، احساس گناه است. موقعی که نوجوان دچار یأس و ناامیدی می شود، شکست های پی در پی دارد، کنترل خود را از دست می دهد یا نگرش منفی پیدا می كند ممكن است دست به خودکشی بزند.

2- در خانواده این افراد سابقه خودكشی وجود داشته باشد و یا در اثر تقلید .

3- اعتیاد : اعتیاد موجب می شود که شخص در کارهای خود به موفقیت دست نیابد. خصوصاً در زمینه درسی و در تعارض با خانواده قرار بگیرد.

4-ممکن است فرد نگرش خوبی به اجتماع نداشته باشد،رابطه صحیح و خوبی با افراد جامعه نداشته باشد و در نتیجه از اجتماع فاصله بگیرد و تنهایی او را به خودکشی می کشاند.

5-ممکن است فرد به وسایلی دسترسی داشته باشد که باعث تحریک خودکشی باشند.

6-بحران هویت می تواند تأثیر داشته باشد.

7- نگرش منفی، اضطراب و افسردگی.

8- نگرش فرد در خود کشی بسیار مهم است. ممکن است اشتغال ذهنی نوجوان، مرگ یا تهدید به خودکشی باشد، نسبت به آینده امیدوار نباشد و از زندگی تصویر منفی داشته باشد. نوجوانانی که دست به خودکشی می زنند به چند دسته تقسیم می شوند:

1-گروهی که خشم برگشته به خود دارند یعنی از کسی ناراحت هستند و برای انتقام از او دست به خودکشی می زنند . گاهی اوقات افراد در انتقام از طرف مقابل ، احساس ناتوانی دارند و سعی می کنند این انتقام را به سمت خود برگردانند .

2-نوجوانانی هستند که جهت بهره گیری از دیگران دست به خودکشی می زنند. یعنی از طریق راههای معمولی نمی توانند به اهداف خود برسند دست به خودکشی می زنند تا جلب توجه بکنند.

3-گروه سومی هستند که فریاد برای کمک دارند، افرادی که می خواهند جلب توجه بکنند و نیاز به کمک دارند در این دسته قرار می گیرند. مواردی که خصوصاً فرد احساس تنهایی و ناامیدی می کند، دست به خودکشی می زند و دست نیاز را به سمت خودکشی دراز می کند.

4-نوجوانانی که روان پریش هستند و دچار اختلالات روانی هستند، اکثر خودکشی ها در این گروه قرار دارد. خودکشی در گروه دختران بیشتر از پسران است ولی اقدام به خودکشی در دختران اغلب با موفقیت همراه نیست.

5- نوجوانانی هستند که بازی خودکشی دارند ، افرادی که چندین بار دست به خودکشی زده اند و در هر بار توجه دیگران را به خود معطوف کرده اند.

6- افرادی هستند که واکنشی در برابر فقدان یکی از نزدیکان دارند.

7- افرادی هستند که مشکلات زندگی را نمی توانند حل بکنند و در خود فرو مانده هستند.

8-گروهی که در اثر خشم و انتقام دست به خودکشی می زنند مثل خشم برگشته به خود.

9-گروه بعد افرادی هستند که در اثر تقلید و تلقین پذیری دست به خود کشی می زنند ، تقلید از دوستانی که خودکشی کرده اند. 10-افرادی که از خود بیگانه هستند و اعتقادات و باورهایشان ضعیف است، احساس سردرگمی و تنهایی می کنند . به طورکلی عوامل اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی در خودکشی تأثیر دارند. مشکل درسی و اخلاقی، روابط با همسالان، کمبود محبت در خانواده و مدرسه، مشکلات عاطفی و روابط سرد والدین، احساس بی احترامی به شخصیت و یأس و ناامیدی، نگرش منفی به زندگی تأثیر بسیاری بر خودکشی دارد و فرد احساس مرگ و ناامیدی می کند . درمان خودکشی باید فرد را تحت مراقبت شدید قرار بدهیم و زمینه خود کشی را پیدا کرده و برطرف کنیم. زیرا در اثر عدم حل مشکلات ممکن است شخص دست به خودکشی بزند. بنابراین باید :

1-مشکل را ریشه یابی کنیم. زیرا عامل خودکشی یک پدیده صرف نیست و از در هم آمیختگی عوامل متعدد به وجود می آید. باید این عوامل را مشخص کرده و آنها را برطرف کنیم، با خانواده اش ارتباط برقرار کنیم تا ببینیم مشکل از کجا پیش آمده است. خانواده در به وجود آمدن مشکل سهیم بوده اند یا مدرسه ، همسالان، دوستان و اجتماع ؟ 2-نگرش منفی فرد را تغییر دهیم و شناخت درمانی کنیم . یعنی خانواده و فرد در زمنیه درمان با یکدیگر همکاری بکنند، خصوصاً اگر مشکل در زمینه ارتباط با والدین باشد و مشکل ناسازگاری یا عدم تفاهم است آنرا برطرف کنیم تا زمینه ای برای خودکشی نباشد. افرادی که چندین بار دست به خودکشی زده اند اینها را باید بیشتر تحت مراقبت قرار بدهیم و اگر افراد معتاد بودند اطلاعات لازم در زمینه ترک اعتیاد و مضرات مواد مخدر را در اختیارش بگذاریم تا دچار همان رفتار و نگرش ها نشود و باعث شکست در امور و مسائل زندگی و درسی نشود . افرادی که دست به خودکشی می زنند، نگرش منفی نسبت به اجتماع دارند . باید نگرش آنها تغییر کند، نسبت به آینده امیدوار شوند و سعی کنیم آنها را وارد جامعه بکنیم و مشکلات را از سر راهشان برداریم .روش های درمانی باید پیوسته باشد تا به نتیجه برسیم . بعد از رفع مشکل در این زمینه پیگیری داشته باشیم که مجدداً دست به خودکشی نزنند. اعتیاد اعتیاد یک وابستگی یا تعلق غیر طبیعی به برخی از مواد مخدر یا داروها می باشد. معمولاً نوجوانان در این قلمرو سنی در معرض خطر اعتیاد هستند . بعضی از نوجوانان در محیط دوستان ممکن است سیگار بکشند و این موجب عادت به سیگار کشیدن در آنها می شودو پس از آن در صورتی که موقعیت های دیگری در جمع دوستان وجود داشته باشد از مواد دیگری هم استفاده می کنند . معمولاً والدین تصور می کنند که اعتیاد، فرزندانشان را تهدید نمی کند و فقط برای دیگران پیش می آید، در صورتی که اعتیاد یک معضل اجتماعی است و والدین باید به محیط دوستان فرزندان خود توجه داشته باشند . اعتیاد در نوجوانان و جوانان یکسان نیست و بستگی به عوامل مهمی از جمله طبقه اجتماعی – فرهنگی نوجوانان، خانواده، مدرسه و محیط زندگی دارد . عوامل موثر بر اعتیاد خانواده : اولین جایی که کودک در آن قرار می گیرد خانواده است . خانواده های از هم گسیخته و نابسامان، خانواده هایی که یکی از والدین معتاد هستند ممکن است تأثیر بسیاری بر اعتیاد داشته باشد، محل زندگی و محله در یک قسمتی از شهر باشد که افراد معتاد زیاد هستند، مدرسه، رفت و آمد با دوستان و همسالان معتاد، خلق و خوی شخص و در دسترس بودن مواد نیز از عوامل مهم هستند. بعضی از نوجوانان حساس هستند و ممکن است خیلی زود دچار ناامیدی بشود و برای فرار از یأس دست به این عمل بزنند عوامل ژنتیکی که ناشناخته است و ممکن است موروثی باشد. خانواده هایی که یکی از والدین دچار اعتیاد هستند ممکن است فرزندانشان هم معتاد شوند ، یا اگر یکی از والدین معتاد باشند ممکن است روی سیستم ژنتیکی فرزند اثر بگذارد و در نوجوانی گرایش خاصی به مواد مخدر پیدا کنند که این عوامل کاملاً شناخته شده نیستند طبقه اجتماعی – فرهنگی : یعنی شخص از چه سطح اجتماعی و فرهنگی است و در چه قسمت از شهر یا روستا یا منطقه از کشور قرار دارد ؟ معمولاً در مناطقی که دچار فقر فرهنگی هستند به دلیل نداشتن امکانات تفریحی و سرگرمی اوقات فراغت نوجوانان بیهوده تلف می شود و ممکن است اعتیاد را به عنوان یک سرگرمی انتخاب بکنند . البته در طبقات مرفه نیز سرگرمی ها زیاد است و ممکن است این را نیز به عنوان سرگرمی در نظر بگیرند . عوامل گرایش به مواد مخدر 1-روابط عاطفی 2-اعتیاد دوستان و همسالان 3-فقر و اعتقادات مذهبی 4-تعارضات فرهنگی بین خانواده ها و نوجوانان. دوگانگی ارزشی عامل دیگر است زیرا شخص دچار تعارض است و اگر با ارزشهای والدین و جامعه نیز در تعارض باشد این سردرگمی باعث روی آوردن به اعتیاد خواهدشد. 5-ظرفیت فکری پایین و نداشتن آگاهی برای حل مشکلات زندگی. 6-عوامل روانی: برخی از افراد مستعد استفاده از مواد مخدر هستند. افرادی که دچار اختلالات روانی هستند، دچار کم توجهی هستند، اختلال رفتاری مثل دزدی، فرار از خانه یا دروغگویی، بی رحمی و رفتارهای خشونت آمیز، اختلالات جنسی و پیشقدمی در منازعات، رفتارهای فردی و عوامل روانی هستند که تأثیر بسزایی در اعتیاد دارند. معمولاً افراد درونگرا تمایل به استفاده از مواد مخدر دارند. یکی از عواملی که باعث معتاد شدن می شود بزهکاری است. افراد بزهکار تمایل بیشتری به اعتیاد دارند زیرا همسالانشان معمولاً معتاد هستند. نوجوانانی که نتوانسته اند از خود عمومی خانواده فاصله گرتفه و خود اختصاصی را به دست بیاورند قصد دارند با مواد مخدر به بزرگترها بفهمانند که می توانند کارهایی را انجام بدهند و برای خودشان شخصیت کاذب می سازند. برای نمایش بزرگ شدن خود و ورود به دنیای بزرگسالان از سیگار یا مواد الکلی استفاده می کنند و کمبودهای رفتاری و شخصیتی خود را با مواد پر می کنند.

7-عوامل خانوادگی (ناامیدی در روابط خانوادگی، مشکل با خانواده به دلیل عدم توفیق در انجام تکالیف درسی ، کمبود محبت)

8-عوامل اقتصادی

9- طبقه اجتماعی – برخی از نظام های ارزشی نامطلوب بزرگسالان در محیط نوجوانان می تواند تأثیر نامطلوبی بر فرد داشته باشد.

کمبود مهارت های اجتماعی و کم تجربگی از عوامل دیگر اعتیاد است. فرد قادر به تطبیق خود با محیط اجتماعی نیست و این امر موجب شکست در کارها می شود. معمولاً مطالعات نشان می دهد که سیگار منشاً اعتیاد است و به تدریج می تواند به مواد مخدر قویتری تبدیل گردد. بایستی توجه داشته باشیم که نوجوان با چه افرادی رابطه دارد و مراقب باشیم تا با افراد مشکوک در ارتباط نباشد. به طور کلی افراد برای فراموشی مشکلات زندگی به اعتیاد روی می آورند. رسانه های گروهی و والدین، اطلاعات کمی در این زمینه به جوانان می دهند و می خواهند که جوانان اجتناب بکنند و هنوز این فرهنگ در کشور جا نیافتاده که اطلاعات لازم را در زمینه اعتیاد به جوانان ارائه داده و اثرات سوء آن را به آنها گوشزد کنیم.خانواده نقش بسیار مهمی در این امر دارد، توجه به جوانان و نوجوانان، مسائل مربوط به تحصیل ، روابط سرد عاطفی والدین با نوجوانان، دوستان، بیکاری، تعادضات فرهنگی بین والدین و نوجوانان، ویژگیهای شخصیتی خصوصاً افرادی که توانایی کافی برای فکر کردن و آگاهی نسبت به مسائل ندارند، می تواند اثرات زیادی بر اعتیاد داشته باشد زیرا افراد جهت فراموشی سختیها و آلام نگرانیها به اعتیاد روی می آورند. فرار از خانه امروزه در اكثر كشورهاي جهان، فرار از خانه به يك معضل جدي اجتماعي تبديل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهاني، سالانه يك ميليون نوجوان 19 –13 ساله از خانه فرار مي‏كنند كه 74 درصد آنها دختر هستند.

[1] در ايران نيز مسئله فرار دختران به عنوان يك معضل مطرح مي‏باشد، هر چند آمار و ارقام دقيقي در اختيار نداريم، ليكن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد اين آسيب اجتماعي،

[2] كاهش ميانگين سنّي دختران فراري

[3] و ظهور پيامدهاي ناگوار آن حكايت مي‏كند.

23-1) انگيزه هاي فرار آمار نشان مي‏دهد انگيزة افراد فراري بر حسب جنس، سن، تحصيلات و محيط زندگي متفاوت است اما انگيزه هاي ذيل بين همگان عموميت دارد:

الف)- اثبات وجود و جلب توجه اطرافيان و اجبار آنها براي اجراي تمايلات و خواسته هاي خويش؛

ب)- رهايي از هنجارها، فشارها، تحميل ها، قيد و بندها، خشونتها و آزارهاي خانواده و كسب آزادي عمل در رفتارهاي فردي و اجتماعي؛

ج)- لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ايجاد بدنامي يا مشكل براي آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگي به خانواده.

د)- تحت فشار قرار دادن ديگران براي تحقق خواسته هاي خود درخصوص زندگي آينده و موقعيت بهتر اقتصادي.

2- تبيين عوامل مؤثر در فرار دختران آسيبهاي اجتماعي نظير فرار از خانه داراي زمينه ها و ابعاد مختلفـي هستنــد و عوامــل گوناگوني از جمله عوامل فردي، خانوادگي و اجتماعي در شكل گيري آن مؤثر مي‏باشد.

1-2) عوامل فردي اين دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصيتي و اختلال در سلوك و رفتار است كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود. الف) – شخصيتهاي ضد اجتماعي ويژگيهاي اين نوع شخصيت، بهم ريختگي ارتباط ميان انسان و جامعه و ارتكاب رفتارهاي نابهنجار است كه مورد قبول جامعه نمي‏باشد، ولي معمولاً نزد عامل آن در اصل و يا در مواقعي خاص، ناپسند شمرده نمي‏شود. افراد روان‏رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعي بي‏تفاوت بوده و كمتر آنها را رعايت مي‏كنند. اعمال اين افراد نظام اجتماعي را متزلزل مي‏كند و رعايت ارزشهاي اخلاقي را به پايين‏ترين سطح آن تنزل مي‏دهد. از مشخصات بارز شخصيت هاي ضد اجتماعي خود محوري، فريبندگي سطحي و ظاهري، عدم احساس مسئــوليت، فقدان بينش نسبت به انگيزه هاي عمل مي‏باشد. آنها به طور تكانشي عمل مي‏كنند، به پيامد عمل خود نمي‏انديشند، در كارهاي خود بي پروا و بي ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوتهاي خود يكسويه مي‏باشند. اين نوع شخصيتها عمدتاً از محيط خانه و مدرسه فرار مي‏كنند.[4] ب)- شخصيتهاي خود شيفته اين شخصيت ها تمايل شديدي به خودمحوري دارند و پيوسته به تمجيد و توجه ديگران نيازمندند و در روابط خود با مردم به نيازها و احساسات ديگران بي توجه مي‏باشند[5] و با آنها همدردي و علاقه نشان نمي‏دهند. اين افراد اغلب با رؤياهايي در مورد موفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايي و روابط عشقي آرماني مشغول هستند. اين گروه ممكن است مشكلات خود را بي همتا بپندارند و احساس كنند كه فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درك مي‏كنند.[6] اغلب اين افراد والديني داشته اند كه نسبت به آنها محبت با ثباتي نداشته يا سرد و طرد كننده بوده اند يا بيش از حد به آنها ارج نهاده اند.[7] نـوجوانان خود شيفته، به علت سركوب خواسته ها و فقدان ارضاي تمايلات دروني از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاي نابهنجار نظير فرار از خانه گرايش نشان مي‏دهند. ج) - شخصيت برونگرا «آيزنك» معتقد است بين ويژگي شخصيتي افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت جويي آني است و دَم را غنيمت مي‏شمـارد، دوست دارد در انواع ميهماني ها و جشنها شركت كند، تشنة هيجان و ماجرا جويي است، كمتر قابل اعتماد مي‏باشد، نمي‏تواند احساساتش را كنترل نمايد و بدون تأمل عمل مي‏كند.[8] د)- شخصيت هيستريونيك (نمايشي) نزد اين افراد جلب توجه ديگران اولويت خاصي دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت كنند. مشخصه بارز آنها بيان اغراق آميز، هيجاني، روابط طوفاني بين فردي، نگرش خود مدارانه و تأثير پذيري از ديگران است. توجه كافي به درك موقعيت ندارند و تمايل دارند با تعميم عاطفي پاسخ دهند.[9] اين افراد براي آنكه «خود» را ثابت كنند، هر تجربه اي را حتي اگر براي آنان گران تمام شود و مشكلاتي را ايجاد نمايد، انجام مي‏دهند. هيجان طلبي، ماجراجويي، تنوع طلبي، كنجكاوي، استقلال طلبي افراطي، لذت گرايي كوتاه مدت[10] و ارضاي تمايلات آني، خود‏باختگي احساسي و غلبة كنشهاي احساسي بر كنشهاي عقلاني از جمله مشكلات رفتاري است كه فرد را به سوي موقعيتهاي خطرزا نظير فرار از خانه رهنمون مي‏شود. از ديگر مشكلات روحي - رواني كه منجر به رفتارهاي ضد‏اجتماعي مي‏شود، مي‏توان به ضعف عزت نفس، احساس كهتري، فقدان اعتماد به نفس، خود انگارة ضعيف، احساس عدم جذابيت، افسردگي شديد، شيدايي، اختلال خلقي دو قطبي و... اشاره نمود. چنين افرادي معمولاً مستعد انجام رفتارهاي نسنجيده،‌ نظير فرار از خانه مي‏باشند. 2-2) عوامل خانوادگي 1-2-2) نوع خانواده به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شكل دهي به زندگي و رفتار فرد تا حد زيادي مؤثر است. اگر خانواده با مشكلات و آسيبهاي عديده‏اي مواجه باشد،‌ روند جامعه پذيري اعضاي خانواده مختل مي‏شود. «كلمن» در سال 1980 از چهار نوع آسيب براي خانواده نام مي‏برد كه بر كنشهاي نابهنجار فرزندان مؤثر مي‏باشد: الف)- خانواده بي كفايت[11] اين خانواده فاقد منابع جسماني يا روانشناختي مؤثر براي سازگاري با عوامل تنيدگي زندگي بهنجار است و نمي‏تواند با مسائل زندگي خانوادگي مقابله كند. ب)- خانواده ضد اجتماعي[12] اين خانواده واجد ارزشهايي به شدت مغاير با ارزشهاي اجتماعي مي‏باشد و رفتارهاي نامطلوب را تشويق مي‏كند. به اعتقاد «مسنر» و «كروهن»[13] شرايط برخي خانواده ها نابهنجاري را تأييد مي‏نمايد. ج)- خانواده آشفته[14] اين خانواده با كنشها و اختلالات رفتاري نظير غير منطقي بودن، دعوا، تعارض و ... مشخص مي‏شود و اعضاي آن داراي شخصيت هاي مخرب و غير عادي هستند كه فضاي خانه را به اضطراب و تنش مي‏كشانند. هر چند والدين در چنين خانواده هايي حضور فيزيكي دارند، اما فضاي حاكم بر خانواده توأم با طرد فرزندان، عـدم محبت و بي توجهــي به مسائــل آنهـا مي‏باشد. فرد به دليل كمبود محبت و تربيت ناصحيح در مواجه با يك محبت كاذب اقدام به فرار مي‏كند. والدين چنين خانواده هايي در كانون ارتباطات خانوادگي حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شده اند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحيح مي‏باشد و كاركرد تربيتي و كنترل غير رسمي خانواده تضعيف شده، آرزوهاي بي حد آنوميك شدت يافته و زمينه هنجارشكني فرزندان فراهم است. اين نوع خانواده، فاقد سرمايه اجتماعي است و نمي‏تواند به عنوان يك منبع كنترل، مانع رفتارهاي تند جوانان از جمله فرار آنان از خانه شود. د)- خانواده از هم گسيخته[15] اين خانواده به دليل از دست دادن پدر و مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق و جدايي در اكثر موارد براي تربيت فرزندان و سازگاري اجتماعي آنها دچار مشكل مي‏باشد.[16] در چنين خانواده اي فرد با احساس ناكامي و محروميت، كمبود محبت و خلاء واكنش عاطفي مواجه است و در صورتي كه فردي جانشين والدين خانواده شود، احتمال اختلال در هويت خانوادگي و عدم پذيرش او از سوي فرزندان و ناسازگاري با وي و فرزندان ناتني وجود دارد كه همين امر مي‏تواند زمينه اختلالات رفتاري مانند فرار از خانه را فراهم كند. 2-2-2) روابط در خانواده الف)- خشونت در خانواده فرار از خانه يكي از بازتابهاي خشونت خانگي است كه به دليل تأثيرات اجتماعي آن قابل تأمل است. اعمال خشونتهاي روحي، جسمي و جنسي از سوي اعضاي خانواده (تجاوزات جنسي توسط پدر يا جانشين پدر يا برادر تني يا ناتني) عامل بسيار مهمي در فرار برخي از دختران است. بسياري از دختراني كه قرباني اين نوع خشونتها مي‏باشند به دليل ترس از آزار‏دهندگان و آبروي خويش جرأت اظهار مشكلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار مي‏كنند و در شرايطي كه از سوي نيروهاي امنيتي مجبور به بازگشت شوند، تمايلي به اينكار ندارند،‌ زيرا از محيط ناامن خانه مي‏هراسند. ب)- تبعيض در خانه بسياري از والدين آگاهانه يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان، موجب اختلاف بين آنها و دلسردي از زندگي مي‏شوند. تبعيض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رويه منطقي براي برخورد با خطاهاي فرزندان و تنبيه تبعيض آميز بر اساس برتري پسر بر دختر يا بالعكس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبيني فرزندان نسبت به والدين مي‏شود. تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذيري را بر روح و روان آنان وارد مي‏كند و با ايجاد بحرانهاي روحـي و سـرخـوردگـي، آنان را به سوي عكس العملهـاي منفي نظير فرار از خانه سوق مي‏دهد. ج)- محدوديت مطلق در اين نوع شيوة تربيتي، فرزندان از آزادي و اختيار لازم،‌ متناسب با سن و شرايط خويش محرومند و بايد نظر والدين را بدون آگاهي از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر، دخالت يا تصميم گيري را ندارند. به طور نمونه نمي‏توانند درباره زندگي آينده خويش تصميم بگيرند و بايد تن به ازدواجهاي اجباري دهند. در اين خانواده ها به خواسته هاي مادي ومعنوي فرزندان توجهي نمي‏شود، لذا توانايي و مقاومت آنها درهم مي‏شكند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضايتي،‌تحقير، تنفر و سرخوردگي مي‏كنند. زيرا همنوايي با هنجارها و درخواستهاي خانواده، براي آنها سنگين بوده و موجب ايجاد تنفر از خانواده مي‏شود، لذا از هر فرصتي جهت عدم پيروي از هنجارهاي خانواده بهره مي‏برند و درصدد هستند با فرار از خانه، از اين محدوديت‏ها رهايي يابند. د)- آزادي مطلق (فرزند سالاري) همانطور كه عدم توجه به نيازهاي عاطفي فرزندان مي‏تواند عامل فرار آنان از كانون خانواده باشد؛ توجه بيش از حدّ متعارف و در اختيار بودن امكانات فوق حد سني فرزند (فرزند سالاري) هم مي‏تواند زمينه مسائلي چون فرار از خانه را ايجاد نمايد. در شيوه فرزند سالاري، اغلب تمايلات و خواسته هاي فرزندان محقق مي‏شود، لذا به محض ايجاد مشكلات و بحرانها و فشارهاي زندگي كه در آن امكان تحقق برخي از آرزوها سلب مي‏شود و يا در شرايطي كه خواسته هاي فرزند به افراط مي‏گرايد و والدين با آن مخالفت مي‏نمايند، فرزند به دليل تربيت عاطفي (نه تربيت عقلاني)، روحيه عدم درك منطقي شرايط، نازپروري و كاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدين و مسائل خانه، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دوري او از والدين و اعضاي خانواده مي‏گردد كه نهايتاً مي‏تواند زمينه فرار از خانه را فراهم نمـايد. به عبارت ديگر فرد عليرغم وجود خانواده اي كه در اغلب موارد خواسته هاي او را جامة عمل پوشانده است، كوچكترين انتقاد يا منعي را تحمل نمي‏كند و اقدام به فرار مي‏نمايد. در اين شرايط مسائل بسيار كوچك به دليل پايين بودن آستانه مقاومت، در نظر فرد بزرگ و غير قابل تحمل جلوه مي‏كند. چنين فردي پس از فرار نيز اقدام خود را توجيه مي‏كند و با احساس عميق بيدادگري به متهم كردن اطرافيان مي‏پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. اين وضعيت در بين طبقات مرفه و غني جامعه بيشتر مشاهده مي‏شود. 3-2) عوامل اجتماعي 1-3-2) شبكه روابط اجتماعي طبق نظريه انتقال فرهنگي ساترلند[17]انحرافات و نابهنجاري هاي رفتاري عموماً از طريق گروههايي نظير دوستان يا خانواده آموخته مي‏شود. «اسگود» معتقد است هر چقدر ميزان گذران جوان با گروههاي همسن خود[18] كه امور خلاف در آنها هنجار است، بيشتر باشد، فرد همرنگ و همانند آنها مي‏شود و براي كسب احترام در گروه، به رفتارهاي خود نمايانه نظير فرار از خانه تشويق مي‏شود.[19] فرد عضويت يافته در گروه هاي ناباب، ارزشهاي نادرست گروه از جمله نحوه مقابله و برخورد با امر و نهي والدين، نحوه مخالفت و به كرسي نشاندن خواستها و تمايلات نفساني در خانه، ... را دروني مي‏كند و با دسترسي به فرصتهاي نامشروع، آنها را به مرحله عمل مي‏رساند. در اين گروهها رفتار كجرو و نابهنجار بسيار عادي و روال شده است و به عنوان ارزشهاي مدرن اشاعه مي‏شود و نگرشها و نصايح والدين به عنوان ارزشهاي منسوخ محسوب مي‏شود. بر اساس تحقيقات حدود 79 درصد جوانان به همانند سازي با دوستان خود مي‏پردازند. 2-3-2) وسايل ارتباط جمعي نقش رسانه هاي جمعي به ويژه ماهواره و اينترنت در رواج بي بند و باري اخلاقي، مقابله با هنجارهاي اجتماعي، عدم پايبندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسي حائز اهميت است. 3-3-2) شهرنشيني بافت اجتماعي شهرهاي بزرگ و پيچيدگي روزافزون زندگي شهري، گمنامي و ناشناخته بودن در جمعيت ميليوني شهرهاي بزرگ و كاهش نظارت رسمي و غير رسمي، دور بودن از چنگال قانون و عدم شناسايي دقيق متخلفان، فرصت ارتكاب جرائم و رفتارهاي ضد اجتماعي را فراهم مي‏كند. جاذبه شهرهاي بزرگ، رفاه، تجملات شهري و امكانات مادي، انگيزة در اختيار داشتن آنها و زندگي در اين محيط را مضاعف مي‏كند و سيل عظيم جمعيت با هدف يافتن شغل و دستيابي به امكانات فوق مهاجرت مي‏نمايند و شهرهاي بـزرگ را بـا خـرده فرهنگهــاي مختــلف درهم مي‏آميزند و بدين ترتيب پايبندي به آداب و رسوم كاهش مي‏يابد و آزادي عمل فرد نيز بيشتر مي‏شود. گاهي همين سراب زندگي مرفه شهري و آزادي عمل، دختران را به سوي شهرها متواري مي‏نمايد. 4-3-2) ‌تغيير ارزشها انسانهاي دنياي امروز در چهار راه سرگرداني و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمي دانند به كدامين سو حركت كنند. از يكسو جامعه بستر نويني از ارزشهاي اجتماعي مدرن را مقابل ديدگان افراد قرار مي‏دهد و از سوي ديگر فرد را با بن بستهاي بسياري در دستيابي به اهداف جديد مواجه مي‏كند. جوان امروز در اين شرايط با مشكل بحران هويت، كاهش پايبندي به ارزشهاي ديني و اجتماعي و شكاف نسلي بين خود و والدينش مواجه است. گاه آنچه كه اجتماع به طور عملي به او مي‏آموزد با ارزشهاي خانوادگي سنخيتي ندارد و حتي در تناقض آشكار مي‏باشد و همين امر شخصيت او را دچار دوگانگي مي‏نمايد. دختران امروز دچار خود درگيري مي‏شوند و براي فرار از اين حالت به شيوه هاي مختلفي نظير فرار از خانه متوسل مي‏گردند.[20] 5-3-2) مشكلات اقتصادي برخي از صاحبنظران مشكلات اقتصادي را علت عمده آسيبهاي اجتماعي مي‏دانند، البته اين به مفهوم نگرش تك عاملي در تبيين انحرافات نمي‏باشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادي در چگونگي زندگي فردي و اجتماعي انسانها تأثير گذار است. فقر و توزيع ناعادلانه ثروت، به همراه فقر فرهنگي زمينه ساز انواع رفتارهاي نابهنجار مي‏باشد. «ژان دولارد» معتقد است انسانها به طور معمول به علت كشمكش دروني ناشي از محروميت، عكس العمل هايي نشان مي‏دهند، اما نكته قابل تأمل آن است كه محروميت هاي اقتصادي، عكس العملهاي تند و ضد اجتماعي را تحريك مي‏كند زيرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل مي‏رساند و فرد محروم مسئوليت عمل ضد اجتماعي خود را متوجه بي ساماني اجتماعي مي‏داند.[21] در شرايطي كه يك قشر از جامعه به آساني ثروتهاي كلان و بادآورده در دست دارند و شخصيت انسانها با ثروت و دارايي آنها سنجيده مي‏شود، طبقات زيرين هرم طبقاتي همواره خود را با طبقات بالا مقايسه مي‏كنند و از اين توزيع ناعادلانه، احساس محروميت مي‏نمايند، همين احساس محروميت نسبي[22]موجب مي‏گردد كه فرد سعي كند به هر طريق ممكن به اهداف و آرزوهاي مادي خود دست يابد يا تصميماتي بگيرد كه مشكلات اقتصاديش برطرف شود. به طور نمونه در زمان بيكاري و بحران اقتصادي در خانواده، پدر يا جانشين پدر تصميمات نامناسبي نظير اجبار دختر به ازدواج با مرد مسن ثروتمند يا اجبار دختر به اشتغال در مشاغل غير مجاز همانند خريد و فروش مواد مخدر را اتخاذ مي‏كند و دختر خانواده نيز متعاقباً درصدد خواهد بود كه خود را از اين وضعيت اسف بار نجات دهد و به استقلال اقتصادي دست يابد، همين امر انگيزه فرار از خانه را در او تقويت مي‏كند، غافل از آنكه رو به سوي سياهي در حركت است.  به اعتقاد «اسگود» در شرايطي كه عضو مقتدر خانواده به واسطه اشتغال در شغل دوم، دير وقت در منزل حضور داشته باشد و نظارت او بر اعضاي خانواده كاهش يابد، اعمال ضد اجتماعي نظير فرار از خانه در جامعه رو به گسترش خواهد بود.[23] 3- پيامدهاي فرار دختران فرار دختران در واقع تعرض به قاعدة كهن و مرسوم زمانهاي ديروز و امروز است كه خانه را محل امن و آرامش افراد مي‏داند، نه محلي كه بايد از آن گريخت. اين تعرض و جدال، جامعه را تحريك كرده و آشفتگي هاي خاصي را دامن مي‏زند. هنگامي كه دختري به هر دليل منطقي يا غيرمنطقي از خانه فرار مي‏كند، خود و پيرامونش، يعني خانواده و جامعه را تا شعاعي وسيع به طرق مختلف در معرض آسيبها و خطرات بسيار زيادي قرار مي‏دهد. اين پيامدها در بعد فردي، خانوادگي و اجتماعي قابل بررسي است: 1-3) پيامدهاي فردي فرار، آغاز بي خانماني و بي پناهي است و همين امر، زمينة ارتكاب بسياري از جرائم را فراهم مي‏كند. دختران فراري تمام پلهاي پشت سر خود را خراب و ويران مي‏كنند. ارتكاب به انواع جرائم و فساد اخلاقي موجب مي شود كه دچار انواع بيماريها و اختلالات روحي و رواني شوند . 2-3)‌پيامدهاي خانوادگي فرار دختران مي تواند بزرگترين لطمه و ضربه براي حيثيت و شرافت خانوادگي فرد باشد. اين عمل اولاً نشانه اي از ناكارآمدي خانواده در تربيت فرزند، شكاف نسلي بين والدين و فرزندان و اختلافات خانوادگي است و ثانياً از آنجا كه فرجام و سرانجام فرار دختران در اكثر موارد چنانچه ذكر گرديد گرفتار آمدن در دايره تنگ باندهاي فساد و فحشاء و ارتكاب جرائم اخلاقي است، لذا فرار به مفهوم لكة ننگ و بدنامي براي خانواده محسوب مي شود و بدين لحاظ است كه فرار دختران، كمتر تـوسط خانواده ها گزارش مي شود و اغلب پس از بي نتيجه ماندن جستجوها و تلاشهاي خانوادگي، فرار دختر با عنوان فقداني دختر (دزديده شدن او) به مراجع قضايي گزارش مي شود. در هر حال زندگي دخترفراري در صورت بازگشت به منزل نيز همراه با مشكلات مضاعف خواهد بود، زيرا خانواده، وي را به دليل ارتكاب اعمال خلاف، بيشتر از گذشته مستعد كجروي و رفتارهاي انحرافي مي‏داند، لذا قيود خود را بيشتر خواهد نمود، ضمن آنكه دختر نيز به دليل تجربه آزادي هاي خارج از خانه كه متناسب با سن و موقعيت او نبوده، محيط خانه را غير قابل تحمل تر مي‏داند. 3-3) پيامدهاي اجتماعي الف)- افزايش نرخ مفاسد اجتماعي جامعه شناسان معتقدند پديده هاي اجتماعي همچـون حلقه هاي زنجير به هم متصل و وابسته اند، به طوري كه افزايش نرخ آسيبهايي چون طلاق، بيكاري، اعتياد، . . . منجر به افزايش آسيبي نظير فرار دختران مي‏شود . ب)- تهديد بهداشت اخلاقي و رواني جامعه آسيبهاي اجتماعي از جمله فرار همچون امراض و ويروسهايي هستند كه اخلاقيات و حيات اجتماعي را با خطر مواجه كرده و منجر به رواج بي حرمتي اخلاقي، تخطي از هنجارهاي اجتماعي و ايجاد فضاي مسموم در جامعه مي‏شوند كه مي‏توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومي و شكستن حريمهاي اخلاقي، بهداشت روحي و رواني اعضاي جامعه را تهديد نموده و‌ آسيب جدي بر سلامت جامعه وارد نمايند. ج) تحميل هزينه هاي اجتماعي فرار دختران هزينه هاي فراواني را بر دوش جامعه و دولت مي‏گذارد، به طوري كه اقداماتي نظير دريافت گزارشات فقداني دختر و شناسايي دختران فراري توسط نيروهاي چندگانه امنيتي، بازجويي و انجام مراحل قضايي، ايجاد مراكز مختلف ـ مانند كانون اصلاح و تربيت و مراكزي كه قبلاً در زمينه ساماندهي دختران فراري فعال بودند و نيز مسئوليت سازمان بهزيستي ـ كه تماماً هزينه هاي هنگفتي را بر جامعه تحميل مي‏نمايد. 4-پيشنهادات همانطور كه ذكر گرديد دختران فراري از بين اقشار مختلف مي‏باشند، با انگيزه ها و علل گوناگوني اقدام به فرار مي‏كنند و پيامدهاي فرار آنان خانواده و جامعه را تهديد مي‏كند.

در اين راستا پيشنهادات ذيل به منظور مقابلة قطعي تر نسبت به معضل فرار دختران از خانه ارائه مي‏گردد:

الف- نهاد خانواده - توجه و رسيدگي بيشتر به نهاد خانواده و سعي در رفع مشكلات مختلف تربيتي، اقتصادي، فرهنگي آنها از طريق دولت. - تقويت و سازماندهي نهادهاي مردمي مؤثر در امداد خانواده از جهات مختلف، نظير كميته امداد امام خميني(ره)، بنيادهاي خيريه، صندوقهاي قرض الحسنه و … . - احياي سنتهاي ديني و حاكميت ارزشهاي اجتماعي اسلام نظير وجوب احترام به والدين، رسيدگي به خويشان، نظارتهاي فاميلي چون ولايت پدر، جدپدري، برادر بزرگتر. - نظر به اينكه با استناد به اطلاعات و تحقيقات، بيشتر دختران فراري از بين خانواده هاي نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند،[27]به كارگيري تمام تمهيدات جهت پيشگيري و كاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراكز مشاوره، اجبار به شركت در كلاسهاي آموزش حقوق و تكاليف زوجين قبل از عقد رسمي، اجبار در مراجعه به مراكز مشاوره از طريق اهرمهاي دولتي . . . ضروري است. نهايتاً چنانچه خانواده اي به دليل اعتياد، مرگ والدين، بيكاري و بيماري همسر، . . . از هم گسسته شد، مي‏توان خانواده را موظف نمود كه وضعيت حضانت و تربيت فرزندان را به سازماني كه از سوي دولت مشخص مي‏شود، گزارش نمايد و اين سازمان در رفع مشكلات فرزندان چنين خانواده هايي تلاش مي‏نمايد و نسبت به رفع خشونت ها و مشكلات اين خانواده ها اقدام نمايد. ب- آموزش و پرورش از آنجا كه بسياري از دختران فراري (70درصد) در سنين 16-14 ساله و در دوره هاي حساس نوجواني و راهنمايي قرار دارند و با مشكلات متعدد خاص اين دوره مواجه مي‏باشند؛ لذا بخشي از پيشنهادات جهت پيشگيري از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش مي‏باشد؛ - تهيه و نمايش فيلمهاي آموزشي درباره اثرات انواع روشهاي نادرست تربيتي (از جمله محدوديت زياد، آزادي زياد، فاصله عاطفي،‌ فاصله اطلاعاتي، . . .) فقط براي اطلاع والدين؛ - تقويت ارتباط ميان والدين دانش‏آموزان با مربيان و عدم واگذاري مسئوليت تربيت فرزندان به مدرسه يا خانواده به تنهايي؛ - تقويت مراكز مشاوره اي مفيد و كارآمد در مدارس يا تمام مناطق آموزش و پرورش استانها و شهرستانها؛ - اجبار در انجام تست روانكاوي و سلامت سنجي روحي و رواني از تمام دانش‏آموزان و تشخيص و شناسايي كودكان مستعد فرار از لحاظ ويژگي هاي روحي و خانوادگي و الزام مراقبت هاي روانكاوي از آنها؛ - بها دادن به مسئله ترك تحصيل دانش‏آموزان[28] يا فرار آنها از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده هاي اين دختران؛ - به كارگيري مكانيزم هاي تشويقي يا اجباري جهت مراجعه دانش‏آموزان و والدين به مراكز مشاوره (فرهنگسازي در زمينه استفاده از خدمات مشاوره)؛ - آموزش به خانواده جهت اطلاع زود هنگام فرار دختران به پليس و نوع همكاري آنان، جهت شناسايي هر چه سريعتر و مقابله با خطرات ناشي از فرار؛ ج- نهادهاي اجتماعي و بازدارنده برخي ديگر از پيشنهادات مربوط به ساير عوامل اجتماعي است كه در كاهش فرار دختران دخيل مي‏باشد: - نظارت، ارزشيابي و باز تعريف وظايف دستگاههاي ذيربط در امور مربوط به اقشار آسيب ديده و آسيب پذير جهت هماهنگي و وحدت رويه و بهينه سازي و حتي ادغام آنها؛ - تأسيس يك مركز توانمند جهت جمع آوري آمار و اطلاعات منطقه اي، كشوري، بين المللي دختران فراري و شبكه هاي مربوطه؛ - تربيت نيروهاي پليس انتظامي از بين بانوان متعهد و متدين جهت اين مسئله خاص؛ - ضرورت آشنايي نيروهاي نظامي به ويژه پليس زن با مسائل روانشناسي دختران فراري و خرده فرهنگ آنها؛ - اعمال مجازات هاي بسيار سنگين، علني و جدي (در ملاعام) براي باندهاي فساد، اغفال، تجارت جنسي؛ - قانونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوء استفاده از بيان جزئيات فرار به دليل بد آموزي و اشاعه منكرات و جلوگيري از قهرمان سازي مطبوعاتي از اين عاملين ؛ - به كارگيري نيروهاي مردمي و سازمانهاي غيردولتي جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع رساني به نيروهاي امنيتي. - تقويت نظارتهاي اجتماعي رسمي و دولتي و نيز نظارتهاي مردمي و محلي از جمله امر به معروف و نهي از منكر جهت پاكسازي فضاي جامعه و تعديل آزاديهاي اجتماعي. شیوه‌های برخورد با مشکلات دوران نوجوانی یکی از مشاغل بسیار مهم و پر مسئولیت والدین، تربیت فرزندان است که از سایر مشاغل والدین پیچیده تر می باشد. وظیفه والدین در دوره نوجوانی بسیار حساستر و پر مسئولیت تر است. نوجوانی دوره بحران بلوغ و هویت است، نوجوان به سطحی از آگاهی رسیده که همه صحبتها را با اطاعت کورکورانه نمی پذیرد، رفتارها و برخوردها ما با وی بایستی با دلیل قانع کننده صورت گیرد، علاقمند به استقلال است، حالت عاطفی متفاوت و گذرایی دارد و نیازهای تازه ای برای وی مطرح می شود. بنابراین والدین می بایستی اطلاعات و آگاهی کافی داشته باشند تا بتوانند متناسب با رشد وی پیش رفته، برای سئوالات وی پاسخ مناسبی داشته باشند.والدین می بایستی در برخورد با نوجوان به واکنشهای خود توجه بسیاری داشته باشند زیرا واکنشهای مثبت و منفی آنها بسیار مهم است. توصیه می شود که والدین در برابر رفتارهای نوجوانان به رفتارهای خوب و مثبت و مناسب آنها توجه کنند و واکنش مثبت نشان دهند و حداکثر تلاش خود را بکنند که از نوجوان کمتر ایراد بگیرند. به عبارت دیگر در اکثر مواقع برخورد مثبت و خوش بینانه داشته، گاهی اوقات نسبت به رفتارهای نوجوان شک کرده و نگران باشند و برخورد مناسب در این زمینه داشته باشند. مهم این است که نگرش والدین، مثبت و صادقانه باشد یعنی رفتارهای صحیح نوجوان توجه کنند تا موجب ایجاد اعتماد به نفس، عزت نفس و خودباوری در وی شوند. زیرا نوجوان یکی از نیازهای بسیار مهم دوره نوجوانی این است که بتواند با اعتماد به نفس این دوره را طی کند. آنچه بیش از همه حائز اهمیت است، توجه والدین و مربیان به شناخت ویژگیها و نیازهای مرحله نوجوانی است. این آشنائی و آگاهی از شیوه‌های برخورد با ویژگیهای این دوره ، در گام از بروز مشکلات خاص این دوره جلوگیری خواهد کرد، یا حداقل شدت آن را تخفیف خواهد داد.

در بروز مشکلات و مسائل آنچه مورد بررسی و درمان قرار می‌گیرد، تنها نوجوان و مسائل او نخواهد بود. هرچند اساس درمان را رفتارها و شرائط نوجوان تشکیل می‌دهد، اما شیوه‌های درمانی عمدتا به صورت گسترده‌تری معطوف به اطرافیان نوجوان ، خانواده و دوستان و در سطح وسیع‌تر و به صورت برنامه‌ریزی‌های کلان جامعه خواهد بود. آشناسازی خانواده و دیگر دوستان و آشنایان در طرح ریزی برنامه‌ای برای برخورد با نوجوان برای حل مسائل خفیف‌تری چون ناسازگاریهای سطحی در بافت خانواده ، پرخاشگری ، استقلال طلبی شدید ، نوجوئی شدید ، با توجه به شیوه‌های مناسب تربیتی کافی خواهد بود.

در حالی که در مورد مشکلات خاص‌تری چون اختلالات روانی این دوران مثل بی‌اشتهایی روانی که با تمایل شدید به کاهش وزن همراه است، از شیوه‌های اختصاصی‌تری چون روان درمانی و ... استفاده می‌شود. در رابطه با مسائل اجتماعی چون بزهکاری ، نهادهای اجتماعی دیگری چون کانونهای اصلاح و تربیت ، مدرسه و ... درگیر هستند.

  منابع: - ابهري، مجيد، علل و عوامل بروز آسيبهاي اجتماعي، انتشارات پشوتن، 1380 - بررسي علل، عوامل و انگيزه هاي فرار زنان از خانه، معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعي ناجا، 1370. - جمعي از نويسندگان، خشونت و جامعه، ترجمه دكتر اصغر افتخاري، ‌انتشارات سفير، 1379،‌ - رفيع پور، فرامرز،‌ آنومي يا آشفتگي اجتماعي، نشر سروش، 1378 - سارا سون، ايروين جي، روانشناسي مرضي، ترجمه دكتر بهمن نجاريان و همكاران، نشر رشد، 1371. - كلمن، جيمز، سي، روانشناسي نابهنجار و زندگي نوين، ترجمه دكتر كيانوش هاشميان، انتشارات دانشگاه الزهراء. - صالح، عليرضا، بررسي مقايسه اي ويژگيهاي شناختي، رفتاري، اجتماعي، كودكان خياباني و شبانه روزي شهر تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت مدرس، 1379. - فرجاد، محمد حسين، آسيب شناسي اجتماعي و جامعه شناسي انحرافات، انتشارات بدر، 1378، چاپ هشتم. - قابضي، عليرضا، پرستوهاي بي آشيان (بررسي علل فرار دختران)، مجله اصلاح و تربيت، اسفند79. - مساواتي، مجيد، جامعه شناسي انحرافات، انتشارات نوبل، 1374. فصلنامه كتاب زنان / شماره 15   http://hoghough85.blogfa.com/post-249.aspx http://www.aftab.ir/articles/science_education/education_training/c3c1199957944_student_p1.php http://www.nedayemoshaver.com/News-file-article-sid-211-order-0-thold-0.html http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=352807   پي نوشتها:‌ 1 - فتحي، منصوره، نوجوانان فراري بد نيستند، روزنامه جام جم، 10/10/80 [2] - آمار دختران فراري نسبت به سال 1380 حدود 10درصد افزايش يافته است. تعداد دختران فراري در سال 1380 بالغ بر 2000 نفر بوده كه به 2200 نفر در سال 1381 رسيده است. روزنامه نوروز، 6/3/81 [3] - ميانگين سنّي دختران فراري، حدود 20-16 سال مي‏باشد. روزنامه انتخاب، 13/10/80. [4] - ابهري، مجيد، صص61-60. [5] - جمعي از نويسندگان، ص253. [6] - سارا سون، ايروين جي، ص518. [7] - همان،‌ ص554. [8] - ابهري، مجيد، ‌ص28. [9] - سارا سون، ايروين جي، ص515. [10] - Shorten hedonism. [11]-The inadequate Family. [12]- The antisocial Family. [13]- Messner and Krohn. [14] - The disturb Family. [15] - The disturbed Family. [16] - كلمن، جيمز، سي، صص180-179. [17] - Edwin sutherland [18] - Time with peers. [19] - رفيع پور، فرامرز،‌ ‌ص60. [20] - قابضي، عليرضا، ص11. [21] - مساواتي، مجيد، ص64. [22] - Relative Deprivation. [23] - رفيع پور، فرامرز، ص61. [24] - انتخاب، 21/3/81. [25] - اطلاعات، 25/10/80. [26] - همشهري، 18/8/79 . [27] - همشهري، 25/10/80. [28] - مدير دفتر آموزش و پرورش راهنمايي اعلام نمود كه 19درصد دانش آموزان كلاس اول راهنمايي، 22درصد كلاس دوم و 17درصد دوره سوم راهنمايي ترك تحصيل كرده اند. جوان 20/3/81.


برچسب‌ها: محمد حسين استواري , نوجواني , خانواده

تاريخ : دوشنبه هجدهم دی ۱۳۹۱ | 19:14 | نویسنده : MOHAMAD HOSSEIN OSTOVARI |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.