تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

«احساس مي‌كنم كه خيلي بي‌كس هستم»، « همه از من متنفرند» من حتي خودم هم از خودم متنفرم . چگونه مي‌توانم از اين چاه نكبت خلاص شوم» «نمي‌توانم درس بخوانم» « من هيچ دوستي ندارم» آيا اين جملات آشناست؟ آيا نظير چنين جملاتي را از زبان نوجوان خود شنيده‌ايد؟ افسردگي در بين نوجوانان بيشتر از آنچه قبلاً فكر مي‌كردند، رايج است. نوجواني كه بنظر گوشه‌گير و تنها مي‌رسد، در بيشتر موارد درگير يك دوره حل مسئله است. در حاليكه براي برخي ديگر يك مشكل جدي تر است كه حتي در مواردي مي‌تواند منجر به خودكشي شود. نوجوانان افسرده احساس غمگيني مي‌كنند و ممكن است اين حالت را بعنوان احساس بي‌كسي استنباط نمايند. معمولاً اينگونه نوجوانان در ارتباطات خود با خانواده و دوستان راحت نيستند. آنها اغلب توانايي تمركز حواس ضعيفي دارند، در شروع عمل و اقدامات خودانگيخته بي‌نهايت مشكل دارند، تغييرات قابل توجهي در نحوه تفكر و رفتار آنها مشاهده مي‌شود، اغلب اوقات در طول شب با اختلالات خواب مواجهند و تغييراتي در الگوهاي غذاخوردن آنها مشاهده مي‌شود، ممكن است احساس شديد خستگي كنند، انگار خود را بزور حركت مي‌دهند يا برعكس برخي از آنان بسيار پرانرژي هستند، ممكن است احساس گناه يا بي‌ارزشي كنند. نوجواني كه مبتلا به بيماري افسردگي است، اگر كمكي كه به آن نياز دارد دريافت نكند، ممكن است اقدام به خودكشي نمايد. بطور عادي نوجوانان وقتي كه غمگين باشند درباره غمشان شكايت يا صحبت مي‌كنند و سعي مي‌كنند كه براي رفع آن كاري كنند. بطور كلي افراد در نوجواني از والدينشان دور مي‌شوند و بيشتر با همسالان خود تماس و ارتباط برقرار مي‌كنند. تفاوت بين غم معمولي نوجوانان و افسردگي بستگي به مدت زمان، شدت و ميزان انحراف خلق از خلق و رفتار معمول نوجوان دارد. نوجوانان به دلايل مختلف غمگين مي‌شوند. نوجواناني كه بطور ممتد تحت فشار رواني هستند، افسرده مي‌شوند و اين موارد بيشتر در خانواده‌هايي اتفاق مي‌افتد كه مورد مشابهي در بين اعضاي خانواده از افسردگي وجود داشته است.

 

علائم افسردگي نوجوانان

درصورتي كه متوجه شديد حداقل 3 مورد يا بيشتر از موارد ذيل بمدت دوهفته يا بيشتر ادامه دارد احتمال ابتلا به افسردگي نوجواني وجود دارد:

- گريه كردن، غمگيني يا بداخلاقي

- گوشه گيري (احتراز از دوستان، فعاليتها و وقايع اجتماعي)

- مشكلات خواب

- مشكلات تغذيه

- افت عملكرد مدرسه اي

- فعاليت زيادي يا فقدان فعاليت انرژي

- احساس گناه يا خودكم بيني

- خستگي بيش از حد و دائمي

- اشتغال ذهني بيش از حد در مورد مرگ، مردن يا آرزوي مرگ

اگر نوجواني كه مبتلا به افسردگي است كمكي دريافت نكند ممكن است بعنوان يك راه فرار از اين موقعيت، اقدام به خودكشي نمايد.

چهارنشانه‌اي كه احتمال اقدام به خودكشي را مشخص مي‌كند عبارتند از :

1- تهديد يا صحبت كردن در مورد كشتن خود

2- ابراز آمادگي براي مرگ مثل بخشيدن مايملك خود، وصيت‌نامه، نامه‌هاي وداع، يا خداحافظي كردن)

3- بنحويي صحبت كردن كه انگار هيچ اميدي به آينده ندارد.

4- احساس بيكسي و نااميدي نسبت به خود يا سايرين

نوجواناني كه هر كدام از اين علائم را نشان دهند بايستي حتماً به روانپزشك ارجاع شوند و كمك تخصصي ويژه دريافت كنند. اگر احساس مي‌كنيد كه نوجوان شما ممكن است از افسردگي رنج ببرد پيشنهاد مي‌شود كه نسبت به ارجاع او به يك متخصص باتجربه بهداشت روان و انجام ارزيابي دقيق اقدام نماييد.

چند نكته مهم

- در اجراي انضباط از تقويت مثبت استفاده كنيد. شرمساري و تنبيه در برقراري انضباط ممكن است باعث بروز احساس بي‌ارزشي و عدم كفايت در اداره امور زندگي در نوجوان گردد.

- از ابراز حمايت بيش از حد و راهنمايي بي حد به نوجوان احتراز كنيد. حمايت بيش از حد امكان هر گونه بروز اشتباهي را از نوجوان مي‌‌ گيرد. هدايت و راهنمايي بيش از حد در زمينه آنچه كه بايد و آنچه كه نبايد توسط والدين باعث مي‌شود كه نوجوان فكر كند آنها به او اعتماد ندارند.

- انتظار پذيرش مطلق از طرف نوجوان خود نداشته باشيد.

- از نوجوان خود انتظار تكميل و برآوردن آرزوها و اهداف ناكام خود را نداشته باشيد.

مجدداً ذكر مي‌گردد كه گاهگاهي احساس ناخشنودي در بين نوجوانان شايع است.

كمكهايي كه شما مي‌توانيد بكنيد:

- داوطلب گوش دادن به صحبتهاي آنان باشيد. زماني را واقعاً صرف نوجوان خود كنيد. احساس نكنيد كه هميشه بايد توان پاسخگويي به سئوالات آنها را داشته باشيد . فقط گوش كنيد.

- مسئله مطرح شده توسط آنها را كاملاً جدي بدانيد. آن مسئله ممكن است براي شما مهم نباشد ولي براي آنها اهميت دارد. به نوجوان خود نشان دهيد كه مورد توجه شماست و سعي در درك او داريد.

- نوجوان خود را تنها نگذاريد. بيان اين جمله كمكي به نوجوان نمي‌كند: «چيزي نشده، سرت را بالا بگير، فردا حتماً روز بهتري خواهد بود، مسئله‌اي كه بوجود آمده براي او كاملاً جدي و واقعي است.

- نوجوان را تشويق كنيد كه با ساير بزرگسالان نيز همانند شما صحبت كند. به او پيشنهاد كنيد كه به آنها بعنوان يك دوست بزرگسال اعتماد كند. (اين افراد مورد اعتماد والدين باشند)

- سعي كنيد نشان دهيد كه آنها برايتان اهميت دارند. آنها ممكن است از شما دوري كنند. در كنار آنها بمانيد. سعي كنيد شرايطي را فراهم كنيد كه با شما كاري را بطور مشترك انجام دهند. به آنان تأكيد نكنيد كه بايستي شاد باشند. با آنها و احوالشان كنار بياييد.

- به موقع به آنها پيشنهاد كمك كنيد. دريافت كمك به موقع مانع از فرورفتن نوجوان در افسردگي عميق تر مي‌شود و پيشگيري از بروز اختلال مي‌گردد.

- سعي كنيد تا علت اندوه نوجوان را دريابيد . منشاء غم كجاست؟ با درك منشاء بروز غم نوجوان بهترين وسيله براي آزادساختن خود از اثرات آنرا در اختيار دارد.

- انتظار طرد داشته باشيد. اگر سعي در ارتباط يا حمايت از نوجوان افسرده‌اي را داريد تعجب نكنيد كه گاهي پاسخهاي منفي و يا رفتار تحريك پذيري نشان دهند. اين وضعيت را شخصي و خصوصي تعبير نكنيد. يك اصل مهم صبوري و تحمل است.

- بخاطر داشته باشيد كه شما نمي‌توانيد مسئول اعمال شخص ديگري كه تحت فشار رواني يا افسردگي يا افكار خودكشي است باشيد. آنچه كه شما مي‌توانيد انجام دهيد ايفاي نقش بعنوان يك دوست مسئول علاقمند در كنار نوجوان به هنگام موقعيتهاي سخت مي‌باشد. در اين برهمه زماني مي‌توانيد به نگراني‌هاي آنها گوش كنيد، از آنها حمايت كنيد و براي دريافت كمك‌هاي تخصصي آنها را راهنمايي و ارجاع دهيد. 


موضوعات مرتبط: روانشناسي خانواده و جامعه و عوامل موثر بر آن

تاريخ : شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۱ | 14:10 | نویسنده : MOHAMAD HOSSEIN OSTOVARI |


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

يكي از مفاهيم مطرح در تعليم و تربيت معاصر «يادگيري خود‌تنظيمي» است. خودتنظيمي در يادگيري از مقوله‌هايي است که به نقش فرد در فرايند يادگيري توجه دارد. اين سازه ابتدا در سال 1967م توسط بندورا مطرح شد(كديور، 1382: 46).

زيمرمن(1986م) نيز به عنوان يکي از نظريه‌پردازان تئوري شناختي ـ اجتماعي، راهبردهاي يادگيري خودتنظيمي را نوعي يادگيري تعريف کرده است که در آن دانش‌آموزان به جاي آنکه براي کسب مهارت و دانش، بر معلمان و والدين يا ديگر عوامل آموزشي تکيه کنند، شخصاً کوشش‌هاي خود را شروع و هدايت مي‌کنند.

يادگيري خودتنظيمي، «راهبردهاي شناختي»[2] و «فرا شناختي»[3]5 را در بر مي‌گيرد. راهبردهاي شناختي به راهبردهايي که دانش‌آموزان براي يادگيري به خاطرسپاري، يادآوري و درک مطلب از آنها استفاده مي‌کنند، اشاره دارد. اين راهبردها هم براي تکاليف ساده و حفظ کردني، و هم براي تکاليف پيچيده‌تر که به درک و فهم نيازمندند، کاربرد دارد. منظور از راهبردهاي فراشناختي، مجموعه فرآيندهاي برنامه‌ريزي، بازبيني و اصلاح فعاليت‌هاي شناختي است. فرايندهاي شناختي همان راهبردها يا استراتژي‌هاي يادگيري هستند که با تسهيل فرايند يادگيري، عملکرد تحصيلي فراگيران را بهبود مي‌بخشند. همچنين باورهاي فراشناختي به مجموعه فرايندهاي برنامه‌ريزي، بازبيني و اصلاح فعاليت‌هاي شناختي اشاره مي‌كنند. منظور از خودتنظيمي اين است که دانش‌آموزان مهارت‌هايي براي طراحي، کنترل و هدايت يادگيري خود دارند و به يادگيري تمايل دارند تا کل فرايند يادگيري را ارزيابي كرده و به آن بينديشند(كجباف، 1382: 27).

خودتنظيمي پيامدهاي ارزشمندي در فرآيند يادگيري، آموزش و حتي موفقيت زندگي دارد. سازگاري و موفقيت در مدرسه مستلزم آن است كه دانش‌آموزان با توسعه خودتنظيمي يا فرآيندهاي مشابه، شناخت، عواطف يا رفتارهاي خود را گسترش داده و تقويت كنند تا بدين وسيله بتوانند به اهدافشان برسند. در پژوهشي كه ارتباط بين جهت‌گيري هدف و باورهاي انگيزشي با يادگيري خودتنظيمي در دانشجويان، بررسي شده نتايج نشان داده است كه جهت‌گيري دروني هدف و الگوهاي انگيزشي مثبت با استفاده بالا از راهبردهاي شناختي و خودتنظيمي همراه است.

کاپلان[4] و سادوک[5](2003) معتقدند كه؛ اضطراب حالتی از تشویش است، هرکسی دچار اضطراب می‌شود و آن، تشویشی فراگیر، ناخوشایند و مبهم است که اغلب علایم دستگاه خودکار (اتونوم[6]) نظیر سردرد، تعریق، تپش قلب، احساس تنگی در قفسه سینه و ناراحتی مختصر معده نیز با آن همراه است. فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری هم بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولانی یک جا بنشیند و بایستد. مجموعه علایمی که در حین اضطراب وجود دارد، اغلب در هر فرد به گونه‌ای متفاوت از دیگران است(رفیعی و سبحانیان، 1382: 14).

در تعریف اضطراب امتحان در ابتدا باید اضطراب طبیعی را از اضطراب غیرطبیعی و بیمارگونه افتراق داد. آنچه مسلم است درجاتی از اضطراب و استرس می‌تواند مثبت باشد و احساس تهییج و به دست آوردن یک فرصت را به فرد دست دهد. مثل استرسی که باعث می‌شود یک ورزشکار در موقعیت مسابقه بهتر از تمرین عمل کند، یا فردی در شغل جدید خود با انرژی و عملکرد بهتری کار کند. و یا یک دانش‌آموز در زمان امتحان دچار تهییج و اضطرابی می‌شود که تمرکز او را روی مطالعه افزایش داده و باعث می‌شود برنامه خود را منظم‌تر نماید و زمان خود را مدیریت بیشتری کند، در نهایت این اضطراب منجر به افزایش عملکرد فرد می‌شود. پس درجاتی از اضطراب لازم بوده و باعث بهبودی عملکرد ما می‌شود. این نوع اضطراب را تکلیف محور می‌گوییم. ولی زمانی که استرس و اضطراب منفی می‌شود، ما احساس می‌کنیم اوضاع از کنترل ما خارج است، تحت فشار هستیم و تمرکز خود را از دست داده‌ایم. اضطراب فوق منجر به ارزیابی شناختی منفی، عدم تمرکز حواس، واکنش‌های فیزیولوژیک نامطلوب و افت عملکرد شخص می‌گردد.

کراز[7](1998) در اين رابطه مي‌گويد: تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می دهد که نسبت به تنیدگی حساس است، فعالیت‌های خود را از پیش با شکست مواجه می بیند، در یک نا ایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می کند، نسبت به ظرفیت ها ، کفایت های خاص خود شک می کند و برای خود و نزدیکان خود نگران است(دادستان و منصور، 1381: 37).

 

علل و عوامل اضطراب امتحان

ترکیبی‌از عوامل فردی، تعلیمی، فامیلی و فرهنگی در بروز اضطراب امتحان می‌تواند نقش داشته باشد.

۱ عوامل فردی

عوامل متعددی از جمله عمر، جنس، توقعات والدین و یا اجتماع، و محتویات مطالب مورد امتحان می توانند با اضطراب امتحان ارتباط داشته باشند. در همین رابطه مطالعات زیادی برای شناخت ریشه های این معضل صورت گرفته است.

ارزیابی منفی فرد از خودش  می تواند هسته مرکزی اضطراب امتحان باشد. به علاوه اضطراب امتحان

ارتباط نزدیکی با فقدان اعتماد به نفس، ناتوانی برای حل مسئله (سوالات) و احساس خودکارآمدی (اطمینان از توانایی شخصی) دارد.

اضطراب امتحان تا حد زیادی با افکار منفی و ارزیابی های بدبینانه از امتحان رابطه دارد و ممکن است موجب تغییر در اسنادهای شاگردان و محصلین شود و نیز خودپنداره (طرز دید نسبت به خود) و رفتار منفی آن ها را تغییر دهد. توبیاس (۱۹۸۵) اعتقاد داشت که اضطراب امتحان به دلیل عادت های مطالعه نامناسب و ناکارآمد است. با وجود این، افراد دارای اضطراب امتحان بالا مشکلاتی در تمرکز گزارش می کنند و به شکل واضحی در مراحل پایانی و نزدیک به امتحان مطالعه کمی دارند (واگ و پاپس دورف، ۱۹۹۶).

جویس و مردیت (۲۰۰۷) نشان دادند شخصیت نقش مهمی را در عملکرد موثر عاطفی و هیجانی به جای می گذارد. علی محمدی (۱۳۷۵) در مطالعه‌ای دریافت که بین اضطراب و برون‌گرایی ارتباط منفی وجود دارد. چامورو و فرنهام (۲۰۰۲) دریافتند که خصوصیات شخصیتی همچون روان‌رنجوری و برون‌گرایی به طور معناداری با سطوح اضطراب امتحان مرتبط است. رحیمی (۱۳۷۹) در مطالعه خود گزارش کرد که فقدان هوشیاری نسبت به خود، عدم احساس امنیت نسبت به خود و احساس شک و تردید، و گرایش به گنه‌کاری در ایجاد اضطراب نقش معناداری دارد. بنابراین اضطراب امتحان یک ویژگی و خصیصه شخصیتی است که از ساختار شخصیتی و شناختی فرد نشأت می گیرد. درون گرایی با اضطراب رابطه مثبتی دارد (خسروی و بیگدلی، ۱۳۸۷).

۲-  عوامل خانوادگی

انتظارات بیش از حد و حساسیت والدین به نتایج امتحان فرزندان‌شان، می تواند از علل افزایش شیوع اضطراب امتحان در شاگردان باشد. سطح انتظارات و توقعات والدین و معلمان چنانچه با توانایی و امکانات شاگردان و محصلین متناسب نباشد و انتظاراتی نابجا و غیرمنطقی از آنان داشته باشند، باعث افزایش اضطراب امتحان می شود.

تشکر(۱۳۷۷) دریافت که بین اضطراب امتحان شاگردان و نگرش‌های فرزندپروری والدین و همچنین تیپ شخصیتی نوع A والدین ارتباط معناداری وجود دارد.

نتیجه مطالعه پاپکو (۲۰۰۴) نشان داد که هر چه نوجوانان از نفوذ خانواده خود فاصله گرفته و تمایزیافتگی (استقلال هویتی و شخصیتی) بیشتری داشته باشند، میزان اضطراب امتحان آن ها کمتر خواهد بود.

موسوی و همکاران (۱۳۸۷) در تحقیق خود دریافتند که وضعیت زندگی مشترک والدین ارتباط معناداری با افزایش اضطراب در فرزندان‌شان ندارد، البته محققان به این مسئله اشاره کردند که داده‌های (داتا) به دست آمده در این بخش چندان مورد اعتماد نیست و احتمال می رود نوجوانان تمایلی به بیان واقعیت زندگی خانوادگی از خود نشان نداده باشند.

همچنین ارتباط بین تعداد مراجعه والدین به مکتب و اضطراب امتحان معنی‌دار نبود. در همین تحقیق، محققان دریافتند، از نظر عکس العمل والدین به وضعیت تحصیلی فرزندان‌شان، حد اوسط اضطراب امتحان هنگامی که والدین واکنش تند و شدید نشان می دادند، نسبت به سایر موارد به نحو قابل توجهی بالاتر بود و کمترین اضطراب امتحان در واکنش تشویقی والدین مشاهده شد (بدین معنا که در والدینی که به کارکرد تحصیلی فرزندان خود با عصبانیت و کنایه و سرزنش و نکوهش عکس العمل نشان میدادند، فرزندان شان اضطراب بیشتری داشتند و برعکس فرزندان والدینی که از تشویق بیشتر کار میگرفتند، اضطراب امتحان کمتری را تجربه می کردند). این امر از پیش قابل انتظار بود، چنانچه رابطه والدین با نوجوانان، رابطه حمایت کننده باشد و به آن ها اجازه اشتباه کردن و یادگیری از اشتباهات را بدهند، رابطه مناسب به شمار می رود و این رابطه مناسب باعث تکامل (منظم،مثبت، سالم و مفید) شخص می‌شود.

۳-  عوامل تعلیمی 

یکی از عوامل مؤثر، فضا و محیطی است که شاگرد در آن تحصیل می کند. برای مثال تفاوت‌هایی بین

جمعیت روستایی و شهری در میزان اضطراب امتحان دیده شده است. آشنا یا ناآشنا بودن ممتحن‌ها و وجود محدودیت زمانی نیز می تواند از عوامل مؤثر باشد.

نتایج پژوهش های ساراسون و مندلر (۱۹۵۲) نشان می دهد که هر چقدر محیط برگزاری امتحان نامناسب باشد، اوسط اضطراب امتحان دانشجویان بیشتر می شود. چنانچه محصلی با اطمینان خاطر و راحتی فکر در جلسه امتحان حضور یابد، چانس موفقیت او در امتحان بیشتر است در مقایسه با زمانی که با ترس و بی‌اعتمادی نسبت به محیط صنف و استاد در جلسه امتحان شرکت کند. شرایط نامناسب پوهنتون، روش های خشک تدریس، وضعیت نامناسب صنف و غیره از جمله مسائلی هستند که می‌توانند بر عملکرد تحصیلی و اضطراب امتحان تأثیر منفی بگذارند.

موسوی و همکاران (۱۳۸۷) در تحقیقی دریافتند که تعداد شاگردان صنف، ارتباط معنادار و مثبتی با اضطراب امتحان دارد. به این ترتیب که در صنف‌هایی که تعداد شاگردان بیشتر بودند، نمره اضطراب امتحان نیز بالاتر بود. اثری که تعداد شاگردان بر اضطراب آن ها دارد ممکن است به علت بالا بودن هیجان و ازدحام صنف باشد و یا این که مکاتبی که شاگردان کمتری دارند، احتمال می رود رسیدگی بیشتری شود. با توجه به وجود فاکتورهای مختلف، این امر به تنهایی قابل پیش‌بینی نبود.

در واکنش تند و شدید مکتب نسبت به افت و عملکرد تحصیلی، نمره اضطراب امتحان بالا می رود. در یک مطالعه، اثر اخطار مشکل بودن امتحان (قبل از برگزاری آن) مورد ارزیابی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که این اخطار در شاگردانی که سطح اضطرابشان بالاست، منجر به بدتر شدن کارآیی خواهد شد. بنابراین خود مکتب هم می‌تواند برای کودکان مستعد این اضطراب را ایجاد کند.

۴- عوامل فرهنگی

ساراسون (۱۹۸۰) معتقد است که در برخی جوامع (خصوصاً آمریکا) مسایل فرهنگی برای تفاوت های جنسیتی بیشتر در نمره های اضطراب قابل پیش بینی است، زیرا در این جوامع دختران به راحتی مجاز هستند که اضطراب بیشتری نسبت به پسران داشته باشند.

اقلیت های نژادی و افرادی که سطح اقتصادی- اجتماعی پایین دارند، مستعد فشارهای روانی به خصوص اضطراب امتحان هستند. شاگردان دارای وضعیت اقتصادی- اجتماعی پایین تر، اضطراب امتحان بیشتری دارند. همچنین شاگردان کشورهایی چون عربستان، مصر و اسرائیل، در مقایسه با چین، آلمان، کره، ترکیه، آمریکا و هندوستان، اضطراب امتحان بیشتری نشان داده اند (مجتهدی ملکی، ۱۳۷۷).


موضوعات مرتبط: روانشناسي خانواده و جامعه و عوامل موثر بر آن

تاريخ : شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۱ | 14:9 | نویسنده : MOHAMAD HOSSEIN OSTOVARI |

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد


خانواده (Family) نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا می‌آیند و در خانواده نیز می‌میرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطه‌ای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها ، سازمان‌ها و جامعه نقش مهمی ‌در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا می‌نماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است، موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانواده‌اش خواهد بود.
تعریف خانواده
خانواده یک واحد زیستی (بیولوژیکی) است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشویی است که براساس آن افراد دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوند هستند.

اهمیت روان شناختی خانواده
مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان ، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است. فضای خانواده آکنده از مهر و محبت ، فداکاری و گذشت ، صمیمیت و گرمی‌ و در عین حال گاهی توام با حسادت و رشک ، دشمنی و کینه توزی ، نفرت و خشم است. کودکان در جریان اجتماعی شدن اینگونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه می‌کنند. اعضای خانواده آنقدر به هم وابسته‌اند که هر نوع مشکل یا مسئله یک عضو خانواده بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر می‌گذارد. از طرف دیگر خانواده به دلیل همین نفوذ و تاثیر بر افراد ، گاهی به عنوان روشی برای درمان اختلالات بکار می‌رود. روان شناسان بالینی و مشاوره گاهی ترجیح می‌دهند در درمان یک فرد ، همه اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند.
 
مطالعات مربوط به خانواده
مطالعات مربوط به خانواده حوزه‌های مختلفی را در بر می‌گیرد. از جمله این حوزه‌ها می‌توان ازدواج ، تشکیل خانواده ، تعامل‌های زناشویی ، روابط والدین و فرزندان (کودکان) ، اختلافات خانوادگی ، طلاق و جدایی و … را می‌توان نام برد. هر یک از این حوزه‌ها ابعاد وسیعی را شامل می‌شود.
مشکلات مربوط به مطالعات خانواده
 
چند وجهی بودن موضوع
خانواده یک نهاد چند وجهی (چندبعدی) است که روابط درون آن از پیچیدگی‌های ویژه‌ای برخوردار است که در مطالعات خانواده باید مدنظر قرار گیرد. این بدان معنی است که افراد خانواده تاثیر متقابلی بر رفتار (Behavior) همدیگر دارند و جدا کردن یا عدم توجه به این تاثیرات باعث کاهش اعتبار (Validity) یا بی‌‌اعتباری نتایج مطالعات می‌شود.
 
تفاوت‌های زمانی
خانواده یک نهاد ایستا نیست، بلکه پویا است. تعریف و نگرشی که به خانواده درحال حاضر وجود دارد با نگرشهای نیم قرن پیش تفاوت زیادی دارد و مطمئنا در طول سال‌های آینده نیز دچار تحول خواهد شد. بنابراین تعمیم نتایج مطالعات دیروز به خانواده‌های امروزی و تعمیم نتایج امروز به فردا کاری اشتباه است و به برداشتی نادرست از وضعیت خانواده و در نتیجه برنامه‌ریزی غلط منجر می‌شود. این مطالعات باید همراه با تحول خانواده‌ها در طول زمان ، متحول شوند تا نتایجی کار آمد و قابل استناد ارائه دهند.
 
تفاوت‌های فرهنگی
تعریف و نگرشی که به خانواده در یک جامعه وجود دارد با جوامع دیگر تفاوت‌های زیاد و در بعضی مواقع بنیادی دارد. نوع ازدواج ، روابط زناشویی ، شیوه فرزندپروری و … در فرهنگ شرقی بویژه در فرهنگ ایرانی اسلامی ‌با فرهنگ‌های غربی تفاوت بنییادی دارد. همچنانکه در درون یک جامعه نیز خرده فرهنگ‌های مختلفی وجود دارند که شیوه‌ها و سنت‌های مخصوص خود را دارا می‌باشند و با توجه به این واقعیت بحث از خانواده بدون توجه به عوامل فرهنگی از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود.
 
ارتباط باسایر مباحث
در حوزه روان شناسی ، روان شناسی خانواده از نتایج روان شناسی رشد در درجه اول از روان شناسی یادگیری و روان شناسی تربیتی در درجه دوم استفاده‌های زیادی می‌برد. همچنین روان شناسی خانواده ارتباط جدانشدنی با برخی از علوم انسانی مانند جامعه شناسی ، علوم اجتماعی و مردم شناسی دارد.
 
کاربردها
روان شناسی خانواده با استفاده از تحقیقات سایر حوزه‌های روان شناسی و همچنین تحقیقات مربوط به خانواده به بررسی موانع و مشکلات مربوط به خانواده از قبیل مشکلات ازدواج و دوران نامزدی ، اختلافات زناشویی و علل آن ، شیوه تعامل و روابط زناشویی و همچنین شیوه تعامل با فرزندان و … می‌پردازد تا برای بهبود روابط خانوادگی و پیشبرد بهداشت روانی خانواده راهکارهای عملی ارائه دهد.

موضوعات مرتبط: روانشناسي خانواده و جامعه و عوامل موثر بر آن

تاريخ : جمعه بیست و سوم تیر ۱۳۹۱ | 21:25 | نویسنده : MOHAMAD HOSSEIN OSTOVARI |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.