
تصور میکنیم که وقتی چند روز پیش علی درمقابل همسرش سارا در یک مهمانی تولد تسلیم شد میخواست اوضاع را آرام نگه دارد. دختر سه ساله آنها، دلسا، داشت با شادی اینطرف و آنطرف میپرید که یکدفعه به یک دختربچه دیگر برخورد کرد.
دختربچه بزرگتر زمین خورد اما دلسا با سرعت به سمت در
آمد که پدرش آنجا با آغوش باز منتظرش بود. وقتی سارا که با یکی از دوستان
مشغول صحبت بود دخترش دلسا را در آغوش علی دید، به سرعت به آنطرف رفت.
«اونو بده به من!»
«گفتم بدش به من، منو میخواد!»
علی طوری نگاه کرد انگار که میخواست چیز دیگری بگوید اما دلسا را به سارا تحویل داد و آنجا بود که دلسا شروع به گریه کرد.
چنین برخوردی تنها نشانه یک طلاق عاطفی بین دو طرف است.
طلاق عاطفی حتی باوجود انکار ما اتفاق میافتد و میتواند یک وضعیت جایگزین برای فلسفه آشنای ازدواج باشد:
ما بخاطر بچهها با هم ماندهایم.
نمیتوان گفت چه تعداد زوج این اعتقاد را دارند.
تحقیقات
مختلفی درمورد تاثیرات طلاق انجام گرفته است و واقعیت این است که متغیرهای
مختلفی وجود دارد--مسائل و مشکلات زناشویی مختلف، طریقه ارتباط برقرار
کردن زوج با فرزندانشان، سن بچهها و از این قبیل--که ارزیابی تاثیر طلاق
را دشوار میکند.
اما اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما
در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر
فرزندانمان، مخصوصاً بچههای کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور میکنیم
که با هم ماندمان بهتر است.
اما اینکه فقط ازدواجمان را حفظ کنیم به این معنی نیست که طلاق نگرفتهایم.
فقط اینکه رسماً و قانوناً ازدواجمان را باطل نکردهایم به این معنی نیست که طلاق نگرفتهایم.
طلاق
عاطفی میتواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. در هر دو حالت، یک
ابزار فاصله است که به اندازه طلاق برای بچههایمان، خودمان و رابطهمان
به عنوان پدر و مادر مضر است.
چرا؟ چون وقتی طلاق میگیریم، مطابق
با احساساتمان (یا احساسات همسرمان) رفتار میکنیم. این یعنی بین احساس و
عمل ما ارتباط وجود دارد.
ممکن است آسیبهایی هم با طلاق برای
بچهها وجود داشته باشد--برحسب اینکه چطور درمورد همسر قبلی خود با آنها
صحبت میکنیم، اینکه آنها را واسطه قرار میدهیم، اینکه چطور بعد از طلاق
نقش هم پدر و هم مادر را برایشان ایفا میکنیم--اما حداقل تظاهر نمیکنیم
که اوضاع رضایتبخش است درحالیکه نیست و تصور نمیکنیم که چون ازدواجمان
را حفظ کردهایم و طلاق نگرفتهایم، رابطه و فرزندانمان هیچ مشکلی ندارند.
درمقابل،
طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت میکند--ازدواج ما دستنخورده میماند
زیرا هنوز متاهل هستیم--درحالیکه بر یک حقیقت عمیقتر تاکید
میکند--خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که
این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر میگذارد!
طلاق عاطفی میتواند به شکلهای مختلف زیر باشد:
- مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان
- گرفتن تصمیماتی که میدانیم موجب ناراحتی همسرمان میشود
- در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بیاحترامی از جانب او
- نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاشهای همسرمان
- استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورتهایی که سابقاً با همسرمان در میان میگذاشتیم
- خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
- ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محلکار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
- روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
- اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواستههای واقعی یا تخیلی فرزندانمان
اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق میکند، از خودتان سوال کنید:
چه الگوی رابطهای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
آرزوی چه نوع رابطهای را دارم؟
برای اینکه رابطهای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟
بااینکه
شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچهها--یا صرف با هم ماندن--تلاش
ارزشمند زوجهاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق
عاطفی طاق نزنیم.
همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایتبخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره میپرسیم:
برای اینکه رابطهای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟
هیچ
پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که
به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.
برچسبها: استواری , طلاق عاطفی , وقتی جسمتان زیر یک سقف است اما احساستان نه , مشاوره خانواده

لیستی از مردهایی تهیه کردهایم که به هیچ عنوان نباید با آنها رابطهای شروع کنید.
مردی که خود را آفتابی نمیکند
در
شهری با هم آشنا میشوید که هیچکدام در آن زندگی نمیکنید. تماسهای تلفنی
و ایمیلها ارتباط را برایتان شیرین میکند؛ دو ماه بعد از شما خواهش
میکند همدیگر را دوباره ببینید و به شهر او سفر کنید. در مسیر رفت، در
هواپیما، وقتی که میخواهید با بغلدستیتان کمی دردودل کنید، میگویید که
تصور میکنید کسی که همیشه میخواستید را پیدا کردهاید. سی دقیقه بعد،
وقتی هواپیما مینشیند و کسی برای استقبال از شما نیامده است،
بغلدستیتان با ترحم به شما نگاه میکند و پیشنهاد میدهد که شما را تا
مسیری برساند. این همان زمانی است که باید مستقیم به باجه فروش بلیط بروید
و همان لحظه به شهر خودتان برگردید!
مرد حسود
اوایل
وقتی گارسون رستوران کمی بیشتر از حالت متداول به شما توجه میکند، کوتاه
میآید. اما بعدها وقتی مکالمهتان با یکی از همکاران مرد یا
همکلاسیهایتان طول میکشد، تحمل نکرده و از جا در میرود. وقتی میگوید
که شما و برادرتان بیش از اندازه همدیگر را بغل میکنید یا حتی دوست
دخترتان را به داشتن تمایل به جنس موافق متهم میکند و میگوید که به شما
نظر دارد، زمان آن است که ترکش کنید. بااینکه این تعصبات و توجهات در
ابتدای رابطه جالب و خوشایند میآید اما خیلی زود جذابیت خود را از دست
داده و بیش از اندازه محدودکننده خواهند بود. و وقتی بالاخره رابطهتان
با او را تمام میکنید، مطمئن باشید تا مدتها به دنبال شما با نفر بعدی
که با او وارد رابطه میشوید هم خواهد بود!
مردی که دست بزن دارد
این
مردی است که شما را مینشاند، بازویتان را میگیرد، موهایتان را میکشد یا
کتکتان میزند. بااینکه خودمان بهتر از هر کس دیگری میدانیم که بودن با
چنین مردی عین دیوانگی است اما خیلی وقتها به بهانههای مختلف خودمان را
گول میزنیم. اما قبل از اینکه این خشونتها مشکل جدیتری برایتان ایجاد
کند، باید از رابطه بیرون بیایید.
مرد خیانتکار
بعد
از اولین قرار ملاقاتتان، تظاهر به مریضی میکند و قرار نمیگذارد. سعی
میکنید فراموش کنید که تولدتان است و شروع به پختن سوپ معروفتان میکنید
و به در خانهاش میروید. دو روز بعد، هنوز مریض است اما دعوتتان میکند
به خانهاش بروید. از او میپرسید دوست دارد برایش سوپ داغ کنید و با
صدایی آرام میگوید، «عالی میشه اگه اینکارو بکنی.» قابلمه سوپ را از
یخچال درمیآورید که روی گاز بگذارید و میبینید که داخل این سوپ قارچ هست
درحالیکه سوپی که شما درست کرده بودید قارچ نداشت. خیلی راحت باید نتیجه
بگیرید که این مرد یک منبع دیگری برای سوپ درست کردن دارد و تا زمانیکه
شما به او اجازه دهید به شما خیانت خواهد کرد.
مرد متکی
ممکن
است خیلی از شما اینطور باشید که با هر مردی که آشنا میشوید، میبینید
کمکم کارش را رها میکند، ماشینش را میفروشد و حتی گاهی خانهاش را پس
میدهد و سر شما سوار میشود. خیلی از مردها، بیشتر از همه موزیسینها،
نقاشان و هنرمندان همیشه به دنبال زنهایی قوی هستند که از آنها حمایت
کند. این نوع از مردها به هیچ درد شما نمیخورند و باید سریعاً رهایشان
کنید.
مرد خیانتدیده
ممکن است با مردی
آشنا شوید که به تازگی از رابطهای شکستخورده بیرون آمده باشد. این مردها
کلاً بی هیچ دلیلی همیشه عصبانی هستند، هر چقدر هم که رابطه شما ادامه
پیدا کند و تصور کنید که اعتماد او را جلب کردهاید، باز هم باید حتی قید
خانواده و دوستان دخترتان را بخاطر او بزنید.
مرد خودشیفته
از
لباستان خوشش نمیآید؟ آیا اصلاً لازم است درمورد این دسته از مردها صحبت
کنیم؟ این مردها کسانی هستند که اگر بچه داشته باشید حتی به چشمان
فرزندتان نگاه نمیکند، دوست ندارد خواهر یا مادرتان را ببیند و دفعه اولی
که بخواهید با دوستانتان برنامه بگذارید داد و بیدادش برخواهد خواست.
وارد رابطه شدن با چنین مردهایی، بحث و جدلهایی را وارد زندگیتان میکند
که خیلی زود خستهتان خواهد کرد.
مرد بخیل
به
موانعی که سر راه موفق شدنتان میگذارد خوب دقت کنید. اگر ترفیع رتبهای
با افزایش حقوق بگیرید و او سعی کند آن را کوچک جلوه دهد، میتواند اولین
تلنگر برایتان باشد. وقتی موقع حرف زدن درمورد شما همیشه از عبارات و
اصطلاحات تحقیرآمیز استفاده میکند، دومین تلنگر خواهد بود. فقط به این
دلیل که مردها برایشان سخت است که باور کنند زنی میتواند نانآور باشد،
به این معنی نیست که باید خودتان را قربانی کنید تا این را به او
بفهمانید. خیلی از مردها اصلاً از پیشرفت زن زندگیشان خوشحال نمیشوند و
دستاوردها و استعدادهای شما تاثیر مثبتی بر آنها ندارد.
مردی که شادترین کودکی ممکن را داشته است
مادر
او بهترین بوده است؛ پدرش هیچوقت سیگار نمیکشیده، مشروب نمیخورده و به
مادرش خیانت نکرده است. از اینکه دوستانش والدینشان را برای همه چیز مقصر
میدانند متنفر است درحالیکه او و هفت خواهر و برادرش همیشه سیراب از عشق
و محبت خانواده بودهاند، شاید ابتدا تصور کنید که چقدر جالب است و اولین
باری باشد که چنین چیزهایی را میشنوید اما خوب به صدای او توجه کنید،
صدایی که ممکن است قصد توجیه کردن خودش را داشته باشد، صدایی که ممکن است
شکننده و همراه با بغض باشد. زمانیکه این بغض بشکند، صدای آن همه جا را
گرفته و مطمئن باشید که رابطه شما را هم با خود خواهد شکست.
برچسبها: استواری , مردانی که نباید با آنها رابطه برقرار کرد , روانشناسی , مشاوره خانواده

به نظر میرسد که این روزها وقتی اخبار مربوط به طلاق گرفتن بعضی و ازدواج یا نامزد کردن بعضی دیگر را میشنوید، تعجب می کنید. واقعیت این است که ازدواج برای همه آدمها مناسب نیست. گاهیاوقات زمان آن هنوز نرسیده است؛ خیلی وقتها هم فرد موردنظرتان فرد مناسبی نیست. برای خیلیها قبول کردن این مسئله سخت است. اما اگر واقعیت را نپذیریم و کورکورانه وارد زندگی زناشویی شویم، اثرات آن به جز خودتان خیلیهای دیگر را هم درگیر خواهد کرد (در بسیاری از موارد شکست یک ازدواج موجب شکست بچهها و شکست کل جامعه میشود). یکی از دلایل مهم برای بالا رفتن میزان طلاق یک دلیل بسیار ساده است: خیلی از ما زمانی ازدواج میکنیم که اصلاً برای آن آمادگی نداریم.
بهترین
راه برای کنار آمدن با یک ازدواج شکستخورده، این است که پیشدستی کنید
زیرا وقتی یک ازدواج با شکست روبهرو شود، برگرداندن و درست کردن آن بسیار
مشکل است. ازآنجاکه پیشگیری همیشه بهتر از درمان است، خیلی مهم است که
بفهمیم چطور تشخیص دهیم برای ازدواج آمادگی داریم یا نه.
در زیر به
۱۲ نشانه عدم آمادگی افراد برای ازدواج اشاره میکنیم. البته اگر فکر
کردید که نشانهای را جا انداختهایم، حتماً در قسمت نظرات ما را از آن
مطلع کنید.
۱. بیشتر درگیر مراسم عروسی هستید تا خود ازدواج.
خیلیوقتها
بیشتر زمان صرف آمادهسازی و برنامه ریختن برای جزئیات مراسم عروسی میشود
تا اینکه خود ازدواج موردنظر قرار گیرد. اگر بیشتر از اینکه درمورد وضعیت
بدهیهای همسر آیندهتان بدانید، درمورد سالن مراسم عروسی اطلاعات دارید،
ازدواج هنوز برای شما مناسب نیست.
۲. هنوز بین شما اعتماد ایجاد نشده است.
اعتماد
یکی از ضروریتری فاکتورهای ازدواج است. اما بعضیها فکر میکنند که
نمیتوان به طور کامل به هیچکس اعتماد کرد، همسر آینده هم از این قاعده
مستثنی نیست. اگر شما هم همینطور فکر میکنید، خودتان را برای یک رابطه و
ازدواج پردغدغه آماده کردهاید. اعتماد یعنی باور داشتن به اتحاد فرد
مقابل با شما. هیچ رابطهای بدون اعتماد باقی نمیماند.
۳. نمیتوانید تصور کنید پدر/مادر فرزند او باشید.
وقتی
با کسی وارد رابطه میشوید که قبلاً ازدواج کرده و از زندگی سابق خود بچه
دارد، علاوه بر خود او، درواقع با فرزندش هم وارد رابطه شدهاید. خیلیها
را میبینیم که میگویند، «خودش را خیلی دوست دارم اما بچهاش را نه».
متاسفانه این موقعیت اصلاً جالب نیست. بچهها بخش دائم و مهم این رابطه
هستند.
۴. خیلی وقت است که با کسی رابطه نداشتهاید.
درمورد
این مورد آمار حرفهای بیشتری دارد. اکثر تحقیقات تمایزی دقیق در میزان
طلاق برحسب تعداد سالهایی که زوجها رابطه قبل از ازدواج دارند نشان
میدهند. اگر زوج در کمتر از دو سال با هم آشنا شده و ازدواج کنند، میزان
طلاق بسیار بالاتر از زمانی است که زمان بیشتری را قبل از ازدواج با هم در
ارتباط بودهاند. یک مورد جالب اینکه زمان بسیار زیاد برای آشنایی قبل از
ازدواج نیز (بالاتر از ۵ سال) عواقب منفی را در زندگی زناشویی نشان داده
است.
۵. درمورد مسائل حیاتیتان توافق نکردهاید.
اگر
بدون اینکه درمورد مسائل مهم زندگی با هم حرف بزنید و تصمیمگیری کنید سر
سفره عقد رفتهاید، کارتان اشتباه است. مسائل حیاتی ازدواج، ارزشهای شما،
تیپ شخصیتیتان و مسائل غیرقابل توافق است. اینها همه چیزهایی هستند که
باید بدانید و هیچوقت آنها را برای کسی تغییر ندهید. مسائل مهم و حیاتی
شما اهمیت زیادی دارند زیرا کلید یک رابطه موفق ارتباط و گفتگو و حل
اختلافات است. با این مسائل باید بعنوان فرصتهایی برای تبادل نظر و عقیده
و حل مشکلات استفاده کنید.
۶. آماده مصالحه نیستید.
هیچوقت
نمی توانید یک ازدواج موفق داشته باشید مگراینکه تمایل به مصالحه داشته
باشید. در زمانها و شرایط سخت، آدمها معمولاً به یکی از این دو روش
واکنش میدهند: یا خودخواه میشوند و فقط به خودشان فکر میکنند و یا
ازخودگذشته میشوند و فقط به طرف مقابلشان فکر میکنند. اگر از نوع اول
هستید، هنوز آمادگی ازدواج را پیدا نکردهاید.
۷. تحت فشار هستید.
آیا
به این دلیل میخواهید ازدواج کنید که تحت تهدید یا اولتیماتوم هستید؟ اگر
اینطور است، اصلاً نباید اینکار را بکنید. ازدواج باید آزادانه و با عشق و
احترام از طرف هر دو نفر انتخاب شود. اگر کسی برای ازدواج مجبورتان کرده
یا تحت فشارتان گذاشته است، بهتر است که یک بازنگری درمورد اساس و بنیاد
رابطهتان داشته باشید.
۸. زبان عشقتان یکی نیست.
ناتوانی
برای درک و دریافت و یا ابراز زبان عشق طرفمقابلتان موجب ویرانی رابطه
است. اگر عشقتان را به زبانی که طرفمقابلتان درک میکند ابراز نکرده یا
عشق طرفمقابل را به زبان خودتان دریافت نکنید، به این معنی است که شما و
همسرتان هیچوقت به طور کامل عشق را احساس نخواهید کرد.
۹. جذابیت جنسی برای هم ندارید.
خیلی
ساده است، ممکن است شوهرتان بهترین مرد روی کره زمین باشد اما اگر از نظر
جنسی به او جذب نشوید، رابطهتان خیلی زود برهم خواهد خورد.
۱۰. با اعتیاد یا مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنید.
آسیبشناسی
چیزی است که خیلی در گفتگوهایی که درمورد ازدواج میشود، موردنظر قرار
نمیگیرد. افراد بسیار زیادی در کشور ما و سرتاسر جهان از آسیبشناسی منفی
رنج میبرند. این یعنی خیلیها به مشکلاتی مثل اختلال شخصیتهای
غیراجتماعی، اجتماعپریش و روانپریش مبتلا هستند. خط آخر اینکه داشتن
ذهن و روان سالم پیشنیاز داشتن یک رابطه سالم است.
۱۱. بیش از حد توانتان انرژی میگذارید.
وصل
شدن دو نفر، وصل شدن دو خانواده و دو گروه دوستان هم هست. فشار اجتماعی
معمولاً یکی از مهمترین علتهای طلاق است. باید از خودتان بپرسید، «من به
چه قیمتی در این رابطه هستم؟» اگر قرار است از دوستانتان یا خانوادهتان
به خاطر طرفمقابل بگذرید، این قیمت بسیار بالایی است که باید بپردازید.
دلیل آن این است که اگر همه چیز بین شما و طرفمقابل برهم بخورد، شما هم
از نظر احساسی و هم اجتماعی شکست خواهید خورد.
۱۲. ذهنتان هنوز سردرگم است.
اگر
به این دلیل نگران ازدواج هستید که احساس میکنید فردی بهتر ممکن است
بعدها بر سر راهتان قرار گیرد، ازدواج هنوز مناسب شما نیست. وقتی ازدواج
میکنید، باید اطمینان کامل داشته باشید که این فرد، بهترین برای شماست و
بدون او قادر به زندگی کردن نیستید.
برچسبها: استواری , مشاوره خانواده , رواشناسی12 نشانه اینکه برای ازدواج آمادگی ندارید