مقـدمه

محیط اجتماعی مدرسه نمونه کوچکی از نظام اجتماعی جامعه تلقی می‌گردد. روابطی که دانش‌آموزان با معلمان و همسالان خود در مدارس برقرار می‌کنند، نقش اساسی در اکتساب نگرش‌ها، باورها و ارزش‌های بنیادین اجتماعی دارد و درک دانش‌آموزان را از جامعه و محیطی که در آن قرار دارند، تحت تاثیر قرار می‌دهد. مدرسه یکی از مهمترین بافت‌های یادگیری مهارت‌های هیجانی است. آموزش هیجانی می‌تواند از طریق گستره‌ای از تلاش‌ها مانند آموزش کلاسی، فعالیت‌های فوق‌برنامه، جو و شرایط حمایتی مدرسه، و درگیر کردن دانش‌آموزان، معلمان و والدین در فعالیت‌های اجتماعی صورت گیرد. در صورتی که فرآیند اجتماعی شدن و رشد مهارت‌های هیجانی در محیط اولیه خانواده مطلوب نباشد، این امکان وجود دارد تا مدارس از طریق آموزش‌های ترمیمی به جبران این کاستی‌ها بپردازند. براین اساس بسیاری از مربیان و روانشناسان نسبت به توجه و توسعه آموزش مهارت‌های اجتماعی و هیجانی در مدارس تاکید کرده‌اند (معيري، 1383: 27).

تحوّلات عظيمي كه در حوزه‌هاي هوش و هيجان رخ داده دیدگاه‌های سنّتی را زیر سؤال برده و بر ارتباط نزدیک و درهم تنیدة هوش و هیجان تأكيد نموده است. سالووي[1] و ماير[2](1990)، آشكارا بر در هم‌تنيدگي هوش و هيجان تأكيد مي‌كنند. از نظر آنها «هوش هيجاني» عمدتاً به عنوان توانايي فرد در بازنگري احساسات و هيجان‌هاي خود و ديگران، تميز قایل شدن ميان هيجان‌ها و استفاده از اطلاعات هيجان‌ها در حلّ مسئله و نظم‌بخشي رفتار تعريف مي‌شود (ماير، 1383: 69).

بسیاری از پژوهشگران بر این فرض‌اند که بین هوش هیجانی و عملکرد موثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند وجود دارد(دهشيري، 1383: 47). هوش هیجانی عامل موثر و تعیین‌کننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنش‌وری سلامت می‌باشد (سیاروچی و همکاران، 1385: 102)

آموزش دانش‌آموزان با هدف پيشرفت آنها در زمينه تحصيلي صورت مي‌گيرد. مطالعه عوامل مؤثر بر پيشرفت تحصيلي مسأله‌اي پيچيده است، چرا كه آن يك عنصر چنبدبعدي است،‌و به گونه‌اي بسيار ضريف به رشد جسمي، اجتماعي، شناختي و عاطفي دانش‌آموز مربوط است. بسياري از پژوهشگران قبلي بر روي تأثير توانايي‌هاي ذهني و شناختي بر پيشرفت تحصيلي تأكيد مي‌كردند. اما به مرور زمان مشخص شد كه هر چند توانايي‌هاي ذهني و شناختي تا اندازه‌اي با پيشرفت تحصيلي رابطه دارند و تا حدود زيادي پيشرفت تحصيلي را پيش‌بيني مي‌كنند، اما تنها كليد پيش‌بيني موفقيت تحصيلي نيستند. به همين دليل محققان در سال‌هاي اخير متوجّه يكسري از عوامل غيرشناختي شده‌اند كه مي‌توانند در پيشرفت تحصيلي و به طور كلي موفقيت مؤثر باشند(گلمن[3]، 1995 و بار ـ اون[4]، 1997). اين محققان در تبيين اهميّت عوامل غيرشناختي در موفقيت به نتايج قابل ملاحظه‌اي دست يافته‌اند و نشان داده‌اند كه چنانچه اين اندازه‌هاي غيرشناختي را براي پيش‌بيني موفقيت به اندازه‌هاي هوش‌شناختي اضافه كنيم، پيش‌بيني موفقيت به طور معناداري با احتمال بيشتري امكان‌پذير مي‌شود، تا اين كه تنها از اندازه‌هاي توانايي هوش شناختي استفاده كنيم.

در نظام تعليم و تربيت ما دانش‌آموزان با يك هدف آموزش مي‌بينند و آن موفقيت آنان در زمينة تحصيلي، شغلي و ... است، اما معيار و ملاك موفقيت چيست؟ آيا معيار، تنها يك مغز علمي موفق است؟ در گذشته جواب اين سؤال مثبت بود، اما امروزه نظريه‌هاي زياد و جديدي ارائه شده‌اند كه اين ديدگاه را نه تنها نمي‌پذيرند، بلكه به كلي رد مي‌كنند، مثل نظريه هوش چندگانة گاردنر[5](1983)، نظرية هوش هيجاني[6] بارـ آن(1988؛ به نقل از آبيسمرا[7] 2000)، ماير و سالووي[8](1990) و گلمن[9](1382). پس ما مي‌توانيم بگوييم كه موفقيت به هوش شناختي صرف بستگي ندارد، بلكه به چندين نوع هوش بستگي دارد. هوش شناختي به تنهايي معيار موفقيت فرد نيست، بلكه در تبيين موفقيت علاوه بر اين هوش به هوش اجتماعي و هيجاني نيز پرداخت.

پیشرفت تحصیلی یعنی این که؛ سطح مورد انتظار آموزشی برآورده شود و سازمان آموزش و پرورش به اهداف از پیش تعیین شده نزدیک‌تر شود. پیشرفت تحصیلی یعنی، افزایش میزان یادگیری، افزایش سطح نمرات و قبولی دانش‌آموزان در دروس و پایه تحصیلی. و در تعريفي ديگر مي‌توان گفت: چنانچه آموخته‌هاي ‌آموزشگاهي‌ فرد متناسب باتوان و استعداد بالقوة او باشد يا آموخته‌هاي ‌فرد متناسب‌ با توان و استعداد وي‌ بوده، در يادگيري‌ فاصله‌اي ‌بين ‌توان بالقوه و بالفعل ‌او نباشد، مي‌توانيم ‌بگوييم ‌كه ‌دانش‌آموز ‌به ‌پيشرفت تحصيلي ‌نائل‌ گرديده ‌است (اكبري، 1384: 47).

    در بسياري ‌از ‌دانش‌آموزان ‌ناموفق ‌در تحصيل، اختلاف بين عملکرد ‌تحصيلي و ظرفيت‌ عقلاني ‌قبل ‌از‌ هرگونه‌ آسيـب‌شناسي‌رواني، عوامـل‌اجتماعي، فرهنـگي‌را منعکس‌مي‌کنـد. اين عوامل‌اساساً با توليد‌ انگيزش‌ پايين ‌براي‌ موفقيت‌تحصيلي يا امکانات محدود جهت اکتساب‌ آن، به‌کسب‌ معدلهاي ‌پايين‌ و بر خلاف‌ انتظار منجر ‌مي‌شود. هرچند ‌تحقيقات ‌زيادي ‌در ‌مورد منشاء اجتماعي، فرهنگي ‌انگيزة پايين ‌تحصيلي ‌صورت ‌نگرفته‌، ولي ‌ملاک‌ کافي ‌بر اعتقادات ‌که ارزش‌ها و اهداف ‌غير‌تحصيلي ‌توسط‌ عوامل ‌خانوادگي، مدرسه، گروه همسالان‌ و نقش‌ جنس ‌پرورده‌ مي‌شود، وجود دارد(قريشي‌راد، 1376: 16).  

هوش براساس تعریف سنتی خود مدت‌ها  به عنوان اصلی‌ترین عامل موفقیت و پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته می‌شد. بیش از یکصد سال، بهره هوشی معیاری برای سنجش هوش فردی محسوب می‌شد. آزمون بهره هوشی تنها شاخصی بود که نشان دهنده توانایی یادگیری شخص محسوب می شد .  روانشناسی معتقد است نمره‌های درسی، هوشبهر  یا نتایج آزمون استعداد تحصیلی(SAT) علیرغم ارزش و اعتبار آن در میان عموم، نمی‌توانند قاطعانه پیش‌بینی ‌کنند که چه کسی در زندگی موفق خواهد شد. بر این قاعده که هوشبهر پیش‌بینی‌کننده موفقیت است، استثناهای زیادی وجود دارد. در بهترین حالت هوشبهر حداکثر بیست درصد درپیش‌بینی موفقیت در زندگی سهم دارد، در حالیکه هشتاد درصد باقی مانده به نیروهای دیگر مربوط می‌شود(گلمن[10]، 1380: 64). 

امروزه با تغییر دردیدگاه‌های نظری درخصوص عوامل تشکیل‌دهنده هوش، نمی‌توان آن را پیش‌بینی کننده موفقی برای پیشرفت تحصیلی محسوب نمود(همان، 65). طرفداران هوش هیجانی بر این باورند که برای پیش‌بینی عملکرد فردی، هوش هیجانی نسبت به هوش عمومی توان بیشتری دارد. گاردنر[11] معتقداست یک نوع واحد و یکپارچه هوش نیست که موفقیت در زندگی را تضمین می‌کند، بلکه طیف وسیعی از هوش وجود دارد که سبب موفقیت فرد درحیطه‌های مختلف زندگی می‌شود. بنابراین دانستن این که شخصی فارغ التحصیل ممتازی است، تنها به این معنی است که او در جنبه‌هایی که با نمره سنجیده می‌شود بسیار موفق بوده است، اما درباره این که او به فراز و نشیب‌های زندگی چه واکنشی نشان می‌دهد، چیزی به ما نمی‌گوید(ثمری، 1386: 92). در نظام آموزشی ما نیز این مشکل وجود دارد که صرفا بر توانایی تحصیلی تاکید می‌شود و هوش هیجانی یعنی مجموعه‌ای از صفاتی که بی‌اندازه در سرنوشت افراد اهمیت دارند، نادیده انگاشته می‌شود چرا که توانمندی‌ها و شایستگی‌های اجتماعی و هیجانی از عوامل تعیین کننده و تاثیر گذار بر موفقیت تحصیلی محسوب می‌شوند.

طبق نظر برخی پژوهشگران عوامل تعیین‌کننده در پیشرفت تحصیلی عبارتند از: هوش، محیط خانواده، سطح سواد والدین، ارتباط بین همسالان، انگیزش، مفهوم خود و سازش روانی. پژوهشگران بر ضرورت توجه به بررسی پیش‌بینی‌کننده‌های گسترده‌تر موفقیت تحصیلی تاکید کرده‌اند بر پایه‌ی همین نیاز، عوامل اجتماعی ـ اقتصادی، روابط همسالان، و ویژگی‌های آموزشگاه‌ها بررسی و هریک به‌گونه‌ای با موفقیت تحصیلی مرتبط دانسته‌اند. ثمري و طهماسبي در طی تحقیقی در زمینه‌ی هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی به این نتیجه دست یافته‌اند که هوش عمومی فقط 50 درصد پیشرفت تحصیلی را تبیین می‌کند(ثمري و طهماسبي، 1386: 77). مطالعات انجام شده مبین نقش و اهمیت هوش هیجانی در شئون مختلف زندگی افراد اعم از تحصیل، شغل، محیط اجتماعی و سلامت روانی فرد می‌باشد.

بنابراين افرادي با داشتن هوش عمومي متوسط و هوش هيجاني بالا خيلي موفقتر از كساني هستند كه هوش عمومي بالا و هوش هيجاني پايين دارند. پس هوش هيجاني پيش‌بيني‌كننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرسها است. اين هوش از پنج مولفه 15 عاملي تشكيل شده‌ است. بعبارتي اگر افراد تعداد بيشتري از اين مولفه‌ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري دارند: ۱- مهارتهاي درون‌فردي ۲- مهارتهاي ميان‌فردي ۳- سازگاري ۴- كنترل استرس ۵- خلق عمومي.

تعريف هوش هيجاني

فرهنگ لغت آکسفورد هیجان را هر گونه تحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه یا هر حالت ذهنی قدرتمند و تهیج شده تعریف می کند.

سالووی و مه‌یر[12](1990) هیجان ها را پاسخ های سازمان یافته ای تعریف می کنند که محل برخورد زیرسیستم‌های دیگر روانشناختی بوده وسیستم‌های فیزیولوژیکی، شناختی، انگیرشی و تجربه‌ای را در بر می‌گیرد. مه یر و سالووی همچنین هوش هیجانی را نوعی پردازش هیجانی می‌دانند که توجه به هیجانها ارزیابی صحیح آنها در خود و دیگران، نظم بخشی سازمان یافته آنها، و ابزار مناسب آنها را در بر می‌گیرد(ريو[13]، 1388: 49).

گلمن هوش هیجانی را توانایی حفظ انگیزه، مقاومت در برابر ناملایمات، کنترل تکانه ها، توانایی به تعویق انداختن کامیابی ها، همدلی با دیگران و امیدوار بودن تعریف می کند (گلمن، 1380: 65)

بار آن[14](2001) هوش هیجانی را در بر گیرنده مجموعه‌ای از مهارتها، استعدادها و توانایی های غیر شناختی می داند که توانایی فرد را در رویارویی با فشارها و شرایط محیطی بطور موفقیت آمیزی افزایش می‌دهد(موفق 1383: 93)

تعاريف زيادي از هوش هيجاني از طرف انديشمندان روان شناس مطرح شده است دانيل گلمن در سال 1998 در كتاب خود تحت عنوان كاركرد هوش هيجاني آن را اينگونه تعريف مي‌كند: (هوش هيجاني توانايي درك و فهم هيجان ها و عواطف است به منظور تعميم آن به عنوان حامي انديشه، شناخت هيجان‌ها و دانش هيجاني تا بتوانيم آنها را نظم داده تا موجبات رشد عقلي ، عاطفي و هيجاني فراهم گردد. هوش هيجاني شامل چهار مولفه  و بيست قابليت است كه عبارتند از :

1- خود آگاهي :  از طريق شناخت عميق عواطف ،‌هيجان ها و حالات رواني ديگران ، نقاط قوت و ضعف و توانايي ارزيابي صحيح از خود به دست مي آيد و به عبارتي در خود آگاهي شما هيجانات و احساسات خود را بخوانيد و از آنها آگاه باشيد . خود آگاهي به افراد اجازه مي دهد تا نقاط قوت و محدوديت هاي خود را بشناسند.

2- خود مديريتي: توانايي كنترل و اداره كردن عواطف و هيجان ها ، توانايي حفظ آرامش در شرايط بحراني و استرس زا ، توانايي خود انگيزشي و ابراز منويات دروني است. به عبارتي خود مديريتي توانايي كنترل عواطف و هيجانات و رفتارهاي صادقانه و درست است. افراد با مهارت خود مديريتي اجازه نمي دهند بدخلقي ها در طول روز از آنها سر بزند و مي دانند منشاء بد خلقي ها كجاست و ممكن است چقدر طول بكشد.

3- آگاهي اجتماعي : افراد داراي اين مهارت دقيقاً ‌مي دانند كه گفتار و كردارشان بر ديگران تاثير مي گذارد و مي دانند اگر تاثير رفتارشان منفي باشد آن را تغيير دهند. يك نمونه از مهارت آگاهي اجتماعي همدلي است. همدلي يعني توانايي ورود به احساسات ديگران يا توانايي درك احساسات كاركنان در فرآيند تصميم گيري هوشمند فردي يا گروهي است.

4- مديريت روابط : شامل برقراري ارتباطات ، تاثيرگذاري ، تشريك مساعي و كار گروهي است. از اين مهارت مي توان در جهت گسترش شور و اشتياق و حل تعارضات استفاده كرد. مهارت هاي خود آگاهي و خود مديريتي مربوط به حوزه فردي است اما مهارت هاي آگاهي اجتماعي و مديريت روابط به چگونگي برقراري رابطه با افراد و اجتماع بر مي گردد و بيشتر به توانايي افراد در حفظ صحيح روابط خود با ديگران مي پردازند.(بلوچي، 1379: 82)

مؤلفه‌هاي هوش هيجاني

بار- ان[15] (1997)، مدلي چند عاملي براي هوش هيجاني تدوين كرده است. به عبارت ديگر هوش هيجاني داراي ابعاد عاملي است. وي معتقد است كه هوش هيجاني، مجموعه‌اي از توانايي‌ها و مهارت‌هايي است كه فرد براي سازگاري موثر با محيط و كسب موفقيت در زندگي، تجهيز مي‌كند. براساس ديدگاه بار- ان، هوش هيجاني داراي 5 طبقه كلي و 15 مولفه است كه در درون اين طبقه‌ها قرار مي‌گيرند كه عبارتند از:

1- هوش هيجاني درون فردي: اين طبقه مولفه‌هاي آگاهي هيجاني، حرمت خود، قاطعيت، خود شكوفايي و استقلال را دربر مي‌گيرد.

2- هوش هيجاني بين فردي: كه مولفه‌هاي همدلي، مسئوليت‌پذيري، و روابط بين فردي را شامل مي‌شود.

3- هوش هيجاني مقابله با فشار: مولفه‌هاي تحمل فشار و كنترل تكانه را شامل مي‌شود.

4- هوش هيجاني سازگاري: كه دربرگيرنده مولفه‌هاي واقعيت آزمايي، انعطاف پذيري و حل مساله است.

5- هوش هيجاني خلق كلي: شامل مولفه‌هاي خوش‌بيني و شادكامي است(بارـ ان[16]، 1997: 54).

امروزه اغلب پژوهش‌ها، سعي بر اين دارند كه ميزان تاثيرگذاري هوش هيجاني و مولفه‌هاي آن را در جنبه‌هاي مختلف زندگي همچون ارتباط، تحصيل، شغل، زندگي و ... مورد بررسي قرار دهند. هوش هيجاني، آخرين و جديدترين تحول در زمينه‌هاي فهم ارتباط ميان تعقل و هيجان است. مدارسي كه هوش هيجاني و هوش شناختي را به هم متصل مي‌كنند و به پيشرفت همگام و هماهنگ آنها توجه دارند، مي‌توانند سطح عملكرد تحصيلي دانش‌آموزان را به طور معني‌داري بهبود بخشند(آبيسامارا[17]، 200: 661).

هوش هيجاني و پيشرفت تحصيلي

از آغاز دهه 1990 بحث در زمینه اثرات روان‌شناختی هیجان و کارکردهای انطباقی آن و نیز ماهیت رابطه هیجان و شناخت با معرفی مفهوم هوش هیجانی ابعاد تازه‌ای به خود گرفت. در واقع مفهوم هوش هیجانی آخرین پیشرفت در زمینه فهم رابطه بین هیجان و تفکر بوده و محققان (گلمن، 1995؛ سگال، 1997) بر این باورند که کاربرد مفهوم "هوش" یک استعاره مناسب برای سازه‌ای است که از آن با واژه هوش هیجانی یاد می شود. ابداع این مفهوم توسط سالووی و مایر در دهه 1990 صورت گرفت (سالووی و مایر،1379). این پژوهشگران در تعریف خود چهار مولفه پایه را ذکر کرده‌اند که عبارتند از: 1) ادراک و ابراز هیجان 2) تسهیل هیجانی تفکر 3) فهم و تحلیل هیجان‌ها و به کارگیری آگاهی هیجانی 4) تنظیم واکنشی هیجان جهت ارتقای رشد هیجانی و عقلانی. بنابراین می‌توان کفایت‌های اساسی درگیر در هوش هیجانی را شامل ادراک هیجانی در خود و دیگران، فهم این هیجان‌ها و اداره هیجان ذکر نمود.

بسیاری از پژوهشگران بر این فرض‌اند که بین هوش هیجانی و عملکرد موثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند وجود دارد(دهشيري، 1383). هوش هیجانی عامل موثر و تعیین‌کننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنش‌وری سلامت می‌باشد (سیاروچی و همکاران، 1385). لاونیس و لاونیس (2005) دریافتند که هوش هیجانی بالا با سلامت عمومی بالا همبسته است و با رفتارهای خطر‌آفرین (کشیدن سیگار) رابطه منفی دارد و متغیر بسیار اساسی در کنش‌وری‌های سلامت و سبک زندگی شخصی می‌باشد.

مهارت دانش‌آموزان در تنظیم هیجانی می تواند بر بهزیستی اجتماعی‌شان تاثیر بگذارد . (کول[18] 2004)؛ (ایزنبرگ[19] 2000). در یک مطالعه بر روی نوجوانان مستر[20] و همکاران (2006) دریافتند که نوجوانان 15 ساله اسپانیایی که نمرات بالایی در درک و فهم هیجانات داشتند توسط دوستانشان بیشتر مورد توجه قرار گرفتند. ترینیداد[21] (2001) ارتباط بین هوش هیجانی و مصرف الکل و مواد مخدر را در میان دانش آموزان دبیرستانی مورد مطالعه قرار دادند. نتایج حاکی از همبستگی منفی هوش هیجانی با میزان مصرف بود. این احتمال وجود دارد که نوجوانانی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند توانایی بیشتری جهت درک خواسته‌های دیگران دارند و بخوبی می‌توانند فشار همسالان را دریابند. این توانایی‌ها منجر به مقاومت فزاینده در برابرفشار همسالان جهت مصرف می‌گردد.

پارکر[22] و همکاران (2004) به بررسی ارتباط پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی پرداختند. نتایج بیانگر ارتباط بسیار بالای میان ابعاد هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی بود. همچنین پارکر و همکاران (2006) میزان ترک تحصیل را در دانش آموزان مورد مطالعه قرار دادند و مشاهده کردند که ادامه تحصیل بشکلی معنادار با میزان بالای شایستگی هیجانی و اجتماعی دانش‌آموزان در ارتباط است. برخورداری از هوش هیجانی بالا پیامدهای تحصیلی و اجتماعی مثبتی را در دانش‌آموزان پیش‌بینی می‌کند(ایزنبرگ و همکاران، 1379). برنامه‌های پیشگیری مبتنی بر یادگیری هیجانی و اجتماعی توانسته است منجر به تغییرات ارزشمند و مثبت در سطح مدارس گردد (حدادي‌كوهسار، 1383).

با توجه به نقش تاثیرگذار مدارس بر رشد مهارت‌های اجتماعی و عاطفی دانش‌آموزان و اهمیت فراگیری این مهارت‌ها در افزایش توانمندی دانش‌آموزان در سازگاری موثرتر با خود و محیط و همچنین حساسیت ویژه دوره نوجوانی و تاثیرات پایدار این دوره بر شکل‌گیری شخصیت نوجوان، ضرورت توجه و آموزش سواد هیجانی و مهارت‌های هوش هیجانی در دوره دبیرستان روشن می‌گردد.

منابع و مآخذ

1.      آقايار، شريفي(1385). كاربرد هوش هيجاني. اصفهان: انتشارات سپاهان.

2.      بابایی، صفرحاجی(1389). بررسی نقش هوش هیجانی بر عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان مقطع متوسطه بندپی غربی بابل. پایان نامه کارشناسی. دانشگاه پیام نور بابل.

3.      بشارت، محمدعلی(1385). بررسی رابطه هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان. مجله اندیشه‌های نوین تربیتی. دوره 2 : شماره‌ی 3 و 4.

4.      برادبري، تی.؛ گريوز، جی(1384). هوش هيجاني: مهارت‌ها و آزمون‌ها (مهدی گنجي، مترجم).تهران: ساوالان.

5.      پلاچيك، آر(1381). هيجان‌ها (محمود رمضان‌زاده، مترجم). مشهد: انتشارات آستان قدس.

6.      ثمری، علی‌اکبر و طهماسبی، فهیمه(1386). بررسی رابطه هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان. فصلنامه اصول بهداشت روانی. پاییز و زمستان 1386، شماره 35،36 .

7.      حد‌اد‌ی کوهسار، علی اکبر (1383)، بررسی مقایسه‏ای رابطه هوش هیجانی با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی د‌ر د‌انشجویان شاهد‌ و غیرشاهد‌ د‌انشگاه تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد‌، روان‌شناسی بالینی، د‌انشکد‌ه علوم انسانی، د‌انشگاه شاهد‌.

8.      حسینعلیان، محسن(1384). بررسی رابطه بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی. وبلاگ جهاد دانشگاهی ( http//www.sid.ir).

9.      دهشيري، غلامرضا(1385). بررسي رابطه هوش هيجاني با پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان. نشريه داخلي تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، شماره 18، ص97.

10.  دهشیری، غلامرضا(1385). بررسی رابطه بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی. وبلاگ جهاد دانشگاهی( http//www.sid.ir).

11.  زارع، علي(1380). مقايسه سهم هوش هيجاني و هوش عمومي در پيش بيني پيشرفت تحصيلي دانش آموزان پايه سوم متوسطه شهر شيراز. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علوم پزشكي ايران.

12.  سبحاني، رويا (1383). بررسي ميان هوش هيجاني و سخت رويي با پيشرفت تحصيلي. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات.

13.  صادقي‌حسن‌آبادي، عبدالرضا (1387). «بررسي رابطه هوش منطقي و هوش هيجاني و ارتباط آنها با پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان نخبة استان تهران« پايان‌نامه كارشناسي ارشد مديريت دولتي.

1.       Bar-on, R & Parker, D.A. (2000). The handbook of emotional intelligence. San Francisco. Jossy-Bass Books. First edition.

2.       Bar-on, R (1997). The emotional quotient inventory (EQ-I): A measure of emotional intelligence. Toronto. Canada: multi-health system.

3.       Goleman, D. (1999). Beyond Expertise: Working with Emotional Intelligence, Bloomsbury Publishing, London, pp 1-45

4.       Goleman,D (1995). Emotional intelligence: Why it can matter more than IQ. New York: Bantam Books.



تاريخ : شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۱ | 13:48 | نویسنده : MOHAMAD HOSSEIN OSTOVARI |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.